۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه


بیانیه ی سازمان ضد اعدام کردستان : شهدای " یکشنبه سیاه " آتشی برافروختند که به این زودی ها فروکش نخواهد کرد. این آتش از نوع انقلاب است چرا که کالبد پیکار را جان تازه ای بخشیده است. باید بر این آتش دمید و شعله های آن را جاودان ساخت. آتش شهدای یکشنبه ی سیاه است که پیکره ی رژیم اسلامی را می سوزاند و به خاکستر تبدیل می کند. این آتش، برای ما گرما بخش و برای آن ها سوزنده است.
ائتلاف و یکدستگی میان احزاب سیاسی و به تبع، همبستگی مردم کردستان تنها سوخت این آتش اند. آتشی که روشنی بخش است و ما را در انتخاب مسیر درست یاری می رساند. برای رهایی باید سوخت این آتش را تامین کرد. هزینه ی تامین آن سنگین اما لذت بخش است چرا که همه ی ما را زنجیروار به هم می رساند.
بیاییم دست در دست هم نهیم و سوخت این آتش را تامین کنیم. بیاییم به هم بپیوندیم و آزادی را برای این ملت دائم در زنجیر به ارمغان آوریم. بیاییم همه با هم چون روز پنجشنبه پیروزی را استمرار بخشیم و به سوی آرمان هایمان رهنمون شویم. بیاییم یکی شویم و به اسارت و جنگ و اعدام و زندان و شکنجه پایان دهیم. همه ی این ها آسان اما تنها با همگامی تک تک ما به حقیقت می پیوندد.
رهبران احزاب سیاسی کردستان، پاسخ درخور مردم به خواسته ی شما را روز پنجشنبه دیدید و شنیدید. دیدید که نقطه مشترک شما بر سر یک موضوع چگونه پیروزی را به همراه داشت و موج شادی را در دل های مردم جاری ساخت. دیدید که چگونه نزد عموم مردم دنیا مورد تحسین قرار گرفتیم. دیدید که اگر یکی شوید همه ی مردم با شما هستند. دیدید که وحدت شما به منزله ی توان و قدرت شماست. قطع یقین تاکنون دانسته اید که اگر با هم باشید پیروزی چه آسان است و رسیدن به رویاهایمان چه ممکن.
سازمان ضد اعدام کردستان باز هم از کلیه ی شما تقاضا دارد به هم بپیوندید. بازهم از شما درخواست می نماید اگر نمی توانید متحد شوید حداقل یا ائتلاف کنید یا یک کمیته ی مشترک تشکیل دهید. گره مشکلات مردم با دستان شما باز می شود بیایید کوتاهی نکنید و آنان را از اسارت برهانید. 

سازمان ضد اعدام کردستان

اعترافات تلویزیونی و چند نکته

اتحاديه ي خانواده هاي فعالان دربند كورد: پخش اعترافات تلویزیونی شهید فرزاد کمانگر و شهید شیرین علم هولی کذب محض است. شهید فرزاد کمانگر در یک ملاقات حضوری به خانواده ی خود گفته بود که تحت شدیدترین شکنجه ها به اعترافات تلویزیونی تن نداده است. این شهید همچنین گفته بود هنگامی که بازجوها در برابر مقاومت من برای اعتراف تلویزیونی تسلیم شدند من را از تهران به سنندج و در آن جا به یک خانه باغ انتقال دادند و بی دلیل از من تصویر برداری می کردند. علاوه بر این، طبق مستنداتی که وکیل فرزاد ارائه داده است کوچکترین اعترافی در پرونده ی ایشان وجود ندارد. با این اوصاف شکی در آن نیست که بر تصویر ویدیویی شهید فرزاد صداگذاری شده است. از سوی دیگر همچنان که خود شهید شیرین علم هولی در نامه های خویش نوشته بود نمی توانست به زبان فارسی تکلم نماید. اما آن چه از شبکه ی استانی کردستان (متعلق به جمهوری اسلامی) پخش شد عکس این را ثابت می کرد یعنی تصویر شهید شیرین با صدای زنی که به زبان فارسی مسلط بود. قابل توجه آن که به گفته ی برخی از زندانیان سیاسی، در همان مراحل بازجویی از بسیاری از آن ها خارج از روند بازجویی تصویر برداری شده است. رژیم اسلامی ایران در برابر مقاومت زندانیان سیاسی کرد به حربه های مختلف متوسل می شود و برای مخدوش کردن چهره ی آن ها از هیچ عمل غیر اخلاقی فروگذار نمی کند.





عکس ، سند دوستی با قاتل مردم ایران

فرش احمدی نژاد و داسیلوا بافته شد/تابلو فرش (سند دوستی برزیل با حکومت جنایتکار، قاتل مردم ایران ) به رییس جمهور برزیل هدیه شد.
فشردن دست قاتل مردم ایران ...

SOS:احکام اعدام سه معترض خيابانی قطعی شده و در شرف اجرا ميباشد

خانواده هاي سه تن از زندانيان سياسي با تماس با انجمن از نهادهاي حقوق بشري تقاضاي کمک کردند.محمدعلي صارمي، جعفر كاظمي و محمدعلي حاج آقايي که از معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوري بوده اند،بنا بر گفته خانواده اشان احکام اعدامشان قطعي گرديده است وبيم آن ميرود که حکمشان به مرحله اجرا در بيايد.پيشتر نيز ج.ا پنج زنداني سياسي را در جهت ايجاد رعب و حشت و جو خفقان،اعدام کرد.
 انجمن حمایت از حقوق دمکراتیک زندانیان سیاسی‌ ضمن محکوم کردن اين اعدام هاي سياسي و فرا قضائي ،نگراني خود از احتمال اعدام سه زنداني مذکور اعلام و از همه فعالان و نهادهاي بين المللي حقوق بشري تقاضاي اقدام عاجل و فوري در جهت نجات جان اين سه زنداني سياسي را دارد. 
انجمن حمایت از حقوق دمکراتیک زندانیان سیاسی‌ 
26 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010-05-14 
گزارش ارسال شده به پارس دیلی نیوز 

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

تداوم خودداری از تحویل اجساد زندانیان سیاسی اعدام شده/آمادگی خانواده ها برای تحصن

تداوم خودداری از تحویل اجساد اعدامیان 19 اردیبهشت بهشت/ آمادگی خانواده ها برای تحصن


پس از اعدام مخفیانه ی 5 زندانی سیاسی در سحرگاه نوزده اردی بهشت، دستگاه قضایی-امنیتی هم چنان از تحویل پیکرهای ایشان خوداری می کند.
صبح روز جاری مورخ بّیست و پنج اردی بهشت ماه، خانواده های اعدام شدگان اخیر برای تحویل پیکر عزیزانشان طبق روال روزهای گذشته به تهران آمده و به زندان اوین مراجعه کردند.
خانواده ی فرهاد وکیلی در گفتگویی با گزارشگر هرانا در این باره گفتند: صبح امروز از سنندج به تهران آمده اما دستگاه قضایی-امنیتی بار دیگر از تحویل پیکر آقای وکیلی خودداری کرده و مدعی شده که وی را دفن کرده اند.
این در حالیست که دادستانی هم چنان نسبت به تحویل اجساد، به خانواده ها قول مساعد می دهد.
هم چنین عبدالله حیدریان، برادر علی حیدریان، زندانی سیاسی کرد اعدام شده در نوزده اردی بهشت، ضمن سردرگمی از رفتار مسئولان، در جواب سوال گزارشگر هرانا نسبت به تحویل پیکر برادرش، ابزار امیدواری کرد علی رغم دریافت پاسخ های متناقض، با توجه به وعده های مسئولین نسبت به تحویل پیکر برادرش اقدام شود.
خانواده های زندانیان سیاسی جان باخته خصوصا خواهران و مادران داغدار آنان اعلام کردند در صورت تداوم خودداری دستگاه قضایی - امنیتی از تحویل پیکر عزیزانشان، آن ها در مقابل استانداری کردستان در شهر سنندج دست به تحصن خواهند زد.


انتشار و ارسال : هرانا





بيانيه کنگره حزب سبزهای سوئد در محکوميت اعدام ۵ تن از فعالين سياسی در ايران

حزب سبزهای سوئد اعدام های اخير در ايران را محکوم می کند.







بدين وسيله حزب سبزهای سوئد ميخواهد افکار عمومی را متوجه جنايات رژيم ايران بر عليه بشريت کرده و اعدام ۵ تن فعال سياسی را محکوم کند. هدف از اجرای اين اعدامها را راستای ترساندن اقليتهای قومی و به سکوت واداشتن مخالفان رژيم در آستانه سالروز تظاهرات ميليونی بعد از انتخابات سال پيش ميدانيم. اين ۵ تن به اتهامات واهی چون تهديد امنيت ملی يا محاربه با خدا محکوم شدند که در اصل جرم آنها انتقاد از رژيم بود. اکثر اين افراد مورد آزار و شکنجه واقع شده بودند. ما ميدانيم که خانواده و وکيل اين افراد هيچ اطلاعی از به دار آويخته شدن عزيزانشان نداشتند، چيزی که حتا بر خلاف قوانين خود رژيم ميباشد. طبق اخبار رسيده خانواده اعدام شدگان در حبس خانگی قرار دارند و مانع از ارتباط آنان با رسانه ها و اطلاع رسانی شده اند. نگرانيهای وجود دارد که رژيم قبل از سالروز تظاهرات بزرگ سال پيش اعدامهای بيشتری انجام دهد و در حال حاضر ۹ نفر ديگر محکوم به اعدام در انتظار اجرای حکم خود هستند. حزب سبزهای سوئد اعدام تحت هر عنوانی را غير قابل قبول ميداند و اين نوع فشار از طرف رژيم بر عليه مردم ايران را به شدت محکوم ميکند. ما از رژيم اسلامی مصرانه ميخواهيم که تمامی زندانيان سياسی را آزاد کرده، برای بقيه زندانيان دادگاههای عادلانه ترتيب دهد و اعدام را از قوانين خود حذف کند.






تهيه کنندگان بيانيه:






ماگنوس جوهانسون






رييس هيات رهبری حزب






اکو کارلسون






مسول روابط بين الملل حزب






بوديل سه با لوس






نماينده حزب در کمسيون روابط خارجی پارلمان






گزارش ارسال شده به پارس دیلی نیوز

تظاهرات در كلن آلمان

امروز غيرتمندان ايراني مقيم شهر كلن آلمان در اعتراض به اعدام پنچ هموطن كردمان در يك خروش چند هزار نفره دست به يك راهپيمايي با شكوه زدند
در اين راهپيمايي اعتراضي كه از میدان ابرت پلاتز تا ايستگاه راه آهن د م شهر كلن بطول 3 كيلو متر ادامه داشت خشم وانزجار هموطنانمان به اين كشتار بي رحمانه دولتي با شعار هاي مختلف و حمل پلاكارد هاي گوناگون به نمايش در آمد

شهريا ايازي

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

عکس


برگرفته از سایت اصغر آقا

عکس


بر گرفته از سایت اصغر آقا

آخوندهارابایدباعمامه‌هایشان آویزان کرد، حامیدره‌شیدی زه‌رزا



باز رژیم گمراه و درنده‌ جمهوری‌نااسلامی ایران دست نشانده ‌امپریالیست، دست بخون آغشته‌خود رابرای هزارمین بار به‌‌ خون فرزندان این مرزوبوم ره‌نگین کرد و(5) روشنفکر وآزادیخواه‌ راکه‌ پیامبران راه‌آزادی و‌ دمکراسی بودندشهیدنمود.بازجلادان بی وجدان و ناانسان جمهوری نا سلامی ایران این راهزنان قرن بیست ویک که ‌خون ‌همه‌آزادیخواهان ایران را با رویه ‌شیطانی خودمباح وحلال دانسته‌ومیدانند( 5)قهرمان رشید کرد وایرانی را به‌اتهام دفاع ازتعیین سرنوشت و هموارکردن راه‌ آزادی و دمکراسی به‌ ‌دارزدند.بازقضات نادان ونوکرصفت و خودفروش یعنی رهروان عصربرده‌داری حکمومت جبارجمهوری نااسلامی ایران بااستفاده‌ ازقانون جهالت و بربری شربت شهادت را به‌کام (5)‌ مردوزن دلیر کردستان ایران نوشاند.باردیگردست جیره‌خواران صهیونیسم وکاسه‌لیسان ازآستین ننگ وبی آبروی بیرون آمد وقلب( 5)روشنفکروسیاستمدار و نستوه‌کردوایرانی ‌راآمال وآماج قراردادوبرای پیشگیری ازمبارزه‌ مشروع وقانونی ملیتهای ایران ازجمله‌ملت کرد، جنایت دیگری را برجنایتهای خودافزودند وکارنامه‌سیاه‌‌خودراسیاه‌‌ترکردند.بازبرای هزارامین بار نابخردان وحیله‌گران و چاچولبازان وسافل ورجاله‌های مکتب خرافات جمهوری نااسلامی ایرن که(‌32)سال است درمیدان گمراهی گوی سبقت را از تیمورلنگ و چنگیزمغول ربوده‌اند، بنام اسلام آبروی اسلام را لگدمال کردنداند دست خودرابه‌خون ‌قهرمانان این مرزوبوم سرخ کردند.زیرادرقاموس آنها جزکشت وکشتاروقتل عام وسربریدن وسنگسارو بردارکردن وچشم ازحدقه‌ بیرون آوردن ودست وپاقطع کردن وجوی خون روان ساختن وگسترش گلیم فسق و فسادوشیادی وخونریزی وخفقان وقلم شکستن وزبان بریدن وکتاب سوزاند وادباو ونوسیندگان ‌وشاعران وروشنفکران رابدارزدن و مردم راازخانه‌و کاشانه‌هایشان بیرون راندن چیزدیگرمعنی ومفهوم ندارد، آخوندها ودارده‌سته‌آنان که‌ دراین مکتب جنایت ووحشت برانگیز تربیت یافته‌‌ و درس خوانده‌اند و دراین گهواره‌ مملوازشرمساری وبزرگ شده‌اند باین اعمال ددمنشانه‌ پاگرفته‌و زبان شان بازشده‌است وهمگی زالوهای خون آشامندوهمگی دشمن روشنایی ودوست تاریکی هستند وبرای اینکه‌ گریه‌وزاری رابر شعف و شادمانی ترجیح میدهند این دستگاه فاسد‌ ولایت فقیه‌ که‌از رمزورموز شیاطین نشا گرفته‌و صلای دیکتاوری خودرابربام عرش طنین اندازنموده‌است حتی ازگفتن استغفرالله‌بیزاراست. و باید گفت این جبهه‌گیری شیطانی درمقابل کارهای رحمانی عرصه‌ آزادی را برهمه‌ آزادیخواهان جهان ازجمله‌ ایرانیان تنگ نموده‌است. این رژیم تقبیح شده‌ وزشت وکثیف وجنایات طلب و خدانشناس و مرتد وملحد وفاشیست چنان درباتلاق جهل وجنایات غرق گردیده که‌برای حفظ کرسی قدرت حاضراست تمام ملت ایران راازدم تیغ بگذراند.اعمال این رژیم جز‌ویرانی ودروکردن جوانان و به‌بند‌کشیدن ایرانیان دراین (32)سال نبوده‌ونیست.این خفاشان کوردل که ‌جزسیاهی چیز دیگری نمی بینند وجزخونریزی برای دوام وقوام دستگاه‌فتنه‌و فسادخود‌برنامه‌ی ندارند وبراعمال وحشیانه‌خودمصروپافشارند، باید بدانند وآگاه‌باشند که‌ عنقریب دربرابرحزم واراده‌پولادین این ملت غیور ازپادرخواهندآمد وبه‌انتقام این اعمال ناشایست‌ وقبیح مردان وشیر زنان وفرزندان این مرزوبوم به‌سزای اعمال ننگین وددمنش خودخواهیدرسید واین طناب مجازات ‌برگردن سردمداران ودست اندرکاران رژیم انداخته‌خوهدشد. لذا آنانکه ‌دستشان بخون مردم بیگناه‌ ایران ازجمله‌مردم کردستان هنوز سرخ نشده‌‌است بهتراست بخودآیند وصف خودرااز سفاکان و ددمنشان این حکومت جبارجدا نمایند تا ازقهرملیت های ستمدیده‌ ایران درآمان بوده‌ونجات پیداکنند بهتراست تادیرنشده‌ دربین خودوجمهوری اسلامی، در‌بین بدو نیک ودراعمال شیطانی ورحمانی مرزبندی کنند تابه‌غضب ملت ایران دچارنشوید زیرامرگ رژیم نزدیک است و این همه‌خون ریختن گواهی براین است که‌رژیم دستپاچه‌شده‌و آخرین لحظه‌های عمرننگین خودراطی میکند. بدیهی است مابایدکاملا آگاه‌وبیدارباشیم و دراین برهه‌ اززمان اتحادویگانگی رارابرهرچیزتفوق وترجیح دهیم ازتفرقه‌وچنددستگی بپرهیزیم وبااتحاد ویگانگی دست یکدیگررابه‌گرمی بفشاریم تاباردیگردرشرائط که‌رژیم درلبه‌ پرتکا قرارمیگرد ودرحال سقوط است غافل گیرو بازنده‌نباشیم. به‌امیدآن روزهرچه‌زودتر. مرگ برجمهوری اسلامی وآخوندخامنه‌ای ودارده‌سته‌ای خون آشامش.حامیدره‌شیدی زه‌رزا، استرلیا.12/5/2010

ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی و همراهان اش اعدام شدند! دکتر گلمراد مرادی



فرزاد کمانگر یا به قول یکی از هموطنان مبارز، "آرش کمانگر" قرن بیست و یکم، در کنار همرزمان اش، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان صبحدم روز 19 اردیبهشت 1389 به جوخه اعدام سپرده شدند. من در حقیقت نمی دانم آیا نوشتن این مطلب با تمام آن خبرها وتفسیرهائی که درباره این اعدامها نوشته و منتشر گردیده اند، هنوز هم ارزشی دارد؟ درواقع تا آنجا که بنده دسترسی داشته وخوانده ام نخبه گان جامعه وقلم بدستان شریف ومحترم هر آنچه که باید در افشای این جنایت غیر قابل بخشش گفته و نوشته شود، بر روی کاغذ آورده اند و دیگر چیزی باقی نمانده که نوشته شود. اما بنظر من، یک نکته از نوک قلم این عزیزان افتاده است و آن هدف عالی و رمز پیروزی بردیکتاتور و برفاشیسم است که فرزاد کمانگر و همرزمان قهرمان اش برای آن مبارزه کردند وجان خودرا برسر آن نهادند. آن رمزپیروزی برجنایتکاران تاریخ، اتحاد و همبستگی همه خلقهای ایران است. من بوجد می آیم وقتی ازقلم سیلویا هارطونیان وجلوه جواهری هم رزمان و هم بندان شیرین علم هولی می خوانم: "دختری زاده تبعیض های اجباری که هرگز سرخم نکرد و جز برای آزادی و برابری نکوشید". او درادامه می نویسد: "امروز دلم همان قدرطوفانی است که 11 سال پیش، وقتی سر بی جان پدرم را درآغوش کشیدم و برگونه های ‏سرد کبودش بوسه زدم. اما امروز عزیزم درجایی است که نمی توانم گردن شکسته اش را درآغوش بگیرم و بر ‏آن چشمهای پر ازامیدش بوسه بزنم". و یا جلوه می گوید: "باور نمی کنم که دیگر صدایت را نشنوم، صدایی که هر بار با لهجه شیرین کردی می پرسید: «سلام، بیرون چه خبر؟» و نگرانی های تورا از یکایک عزیزانی که نمی شناختی اما نامشان را شنیده بودی: «راستی وضعیت کاوه چطور است؟ به تهران منتقل اش نکردند؟ اتهامش چه شد؟» و با ناراحتی بگویی «کرد است جرم او کرد بودن است»". این همبستگی مرز ترک و فارس و کرد و بلوچ و ترکمن و عرب را نمی شناسد. آنها برای یک هدف مبارزه کرده و می کنند و آن هم آزادی، دمکراسی و حقوق برابر است. ساده تر ازاین نمی توان گفت: ماها اگر تفرقه اندازایم، شرم مان باد در برابر خون به زمین ریخته قهرمانان ملیتهای ایران. اگر بر هژمونی و بر تری طلبی پای می فشاریم و می خواهیم فقط خود حاکم باشیم، ننگ برما. ما در برابر بزرگ منشی این گردان مملکت و قهرمانان باید زانو بزنیم و سر تعظیم فرود آوریم. بله، ندا آقا سلطان تهرانی و کیانوش آسا یارسانی کرد با هدف در خیابان ترور شدند، ترانه موسوی تبریزی و مهدی 18 ساله اطراف تهران در زیر شکنجه و تجاوز و بیحرمتی به قتل رسیده و یاخوردشان کردند که دیگر روی راه رفتن درمیان مردم را نداشته باشند. همین دیروز چهار کرد مبارز ذکر شده فوق در کنار یک هموطن فارس غیور را که به این سیستم قرون وسطائی، نه گفته بودند و سرفرود نیاوردند، باهم به جوخه اعدام سپرده شدند. اینها جانشان را دادند، چون به یقین باور داشتند که عمر و زمان دیکتاتوران به پایان رسیده و باید حاکمیتی دمکراتیک بوجود آورد که در سایه آن حقوق مساوی برای همه مردمان ملتهای ایران تضمین شود. آنهاباور داشتند که این کار شدنی است، اگرما حقوق مساوی برای همه را برسمیت بشناسیم، اگر به واژه عدالت و برابری باور داشته باشیم و متحد شویم و خودرا از دیگران برتر ندانیم، همانطور که هیچ کدام از آنها خودرا برتر از دیگری نمی دانست و بهمین دلیل رژیم جنایت کار ازوجود آنها و حتا از سایه آنها در زندانها و یا دست خالی در خیابانها از آنان وحشت داشت و همه را با یک جرم مرتکب نشده در کنار تظاهراتها و زیر شکنجه های قرون وسطائی و تجاوز وحشیانه کشت و یا به جوخه اعدام سپرد! بله این قهرمانان جان دادند که ما زنده بمانیم و درباره مبارزه متحد خویش بیاندیشیم.امروز که روزنامه هارا نگاه می کردم و ای میل هایم را می خواندم، بدون استثنا موضوع مهم و سرتیتر همه روزنامه ها، اعدامهای ناگهانی این پنج قهرمان مقاوم هم وطنمان بود و مملو از تحلیلها و اشعاری در وصف مبارزان و افشای جنایت نا بخشودنی جمهوری اسلامی و در خواستهای جدی برای لغو اعدام در سراسر جهان بودند. جمهوری اسلامی فکر می کند که با این نوع سرکوب وحشیانه آب از آب هم تکان نمی خورد. اما این نادانان و قرون وسطائیان بی خبر از آن اند که دارند بادست خود گور خودرا می کنند. گویا این گورهنوز به آن اندازه عمیق نشده که این جنایت کاران تاریخ را همانند زباله بداخل آن ریخت. تکیه برمنطق و آگاهی توده ها، اولین گام برای اتحاد است. اتحاد همه و شناسائی حقوق دیگران ضربه کاریست بر قامت وحشت زده این رذیلان تاریخ.همه هموطنان آگاهند که فرزادکمانگر و همرزمانش مدتهاست که درصف محکوم به اعدامها قرار دارند. رژیم قرون وسطائی بهر وسیله ای متوصل شد که مقاومت آنها را بشکند و از آنان ندامت نامه بگیرد و شو تلویزیونی تهیه کند، اما آنطور که معلوم است، موفق نشده و با کینه خاصی به این زندانیان محکوم به اعدام می نگریسته. نامه های فرزاد کمانگر از داخل زندان به دانش آموزان و دانشجویان و جوانان مملکت، رژیم را بی اندازه زبون و ناتوان کرد و پشت آن را به لرزه در آورد. ملاها دیگر طاقت تحقیر و زبونی خودرا نداشتند و فرزاد و همرزمانش را بی گناه و بی خبر در صحرگاهی تاریک و روشن کشتند.در باره اعدام این پنج مبارز و بویژه در ارتباط با شخصیت فرزاد کمانگر، این معلم غیور کرد، روزنامه بذر ارگان دانشجویان ایران مطلبی ادبی، حماسی و سیاسی نگاشته است که لازم می دانم بخش کمی از آن را در اینجا بیاورم: "امروز صبح شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان اعدام شدند. شیرین را بعد ازمدتها شکنجه اسلامی، بخوانید تجاوز اعدام کردند. این زن را فقط برای خودش اعدام نکردند، او را بالای دار بردند تا ضربتی ترین نیروی مبارزات یکساله اخیر را مرعوب کنند. شیرین اعدام شد تا دختران جسور با صورتهای پوشیده و سنگ در دست حساب کار خود را بکنند. علی و فرهاد و مهدی را نیز ماهها شکنجه قرون وسطایی کردند تا وادار به همکاری و قبول اتهامات واهی کنند که نشد. اما فرزاد کمانگر به دریا رسید. همانطور که می خواست و دایم درطول مسیر می پرسید، بالاخره به دریا رسید. فرزاد در میان دریای آرام، طوفانی بپا کرد. امواج سهمگینی براه انداخت. امواجی که بغیراز کُردستان ومحصلانِ فقیر وی، به سرتاسر شهرها و روستاهای ایران از خوزستان تا بلوچستان، خراسان و حتی تا کشورهای دیگر نیز طوفان بپا کرد. ماهی سیاه کوچولو اینبار فضای دیگری را می دید. نه از درون برکه و رودخانه و یا حتی دریای بزرگ، فضایی به گستره مبارزات انقلابی مردم را از درون سلول چند متری اش، از پشت میله های اِوین می دید. نگاهش به گستره انقلاب و به سرخی خون مردمی بود که برای آزادی و رهایی سینه در برابر گلوله سپر کردند. راستی چه کرد این معلم که باید اعدام می شد؟ تمام سازمانها، نیروهای سیاسی و عفو بین الملل و ... دلایل نابجای دستگیری و شکنجه و حبس وی را بر شمرده اند ولی نکته ای از قلم افتاده است. نکته را فقط ما دانش آموزان، دانشجویان و مبارزانی می دانیم که فرزاد معلممان بود و رفیقمان. آری! نکته باقی مانده اینجاست؛ فرزاد مسلح بود، مسلح به آگاهی. رژیم جمهوری اسلامی این را فهمید. فرزاد مسلح به پیشرفته ترین سلاح های دنیا بود. سلاح هایی که قلب ارتجاع و سرمایه را نشانه می رفت. وی از انبار مهمات خود مارا نیز مسلح می کرد. ما نه او را دیده بودیم و نه ارتباطی داشتیم ولی هر روز منتظر ایده مبارزاتی جدیدی ازسوی فرزاد بودیم. ایده هایی که درجریان روزهای پُرخون یکسال گذشته، بارها آنرا بکار بردیم. سلاحی که در تجمعاتمان در دانشگاهها دست بدست می شد و گاهاً شلیک. این مسأله رژیم را وادار کرد که او را اعدام کند. اما زهی خیال باطل که فرزاد بیش از تصور آنها نیرو بسیج کرده بود و در روزهای آتی اینرا اثبات خواهیم کرد. در کُردستان و بلوچستان و تمام نقاط ایران، در مدارس و میان دانش آموزان و معلمان، در دانشگاهها و مراکز آموزشی تا کوهستانهایی که آرزوی رهایی را به دل فرزاد الهام کردند. او سر خم نکرد. زانو نزد. کم نیاورد. به سیاه مذهبی و سبز علوی باج نداد. لحظه ای از یاد آوری چشمان آبی دختر و پسر کوچولوهای روستاهای میان کوههای سر به فلک کشیده غافل نشد. او در برابر دشمن مردم ایستاده جنگید و در برابر آزادی و مبارزه برای رهایی به خاک افتاد".بله رژیم می دانست چرا شیرین علم هولی ها، زاده بعد از انقلاب بهمن 1357 و فرزاد کمانگر ها بایستی اعدام شوند؟ زیرا واقف و آگاه بود، شیرین با وصف اینکه در بند آنان بود، دختران جوان را درخارج از زندان بدون آن که آنهارا بشناسد و یا با آنها ارتباط داشته باشد، بسیج می کرد که با روی پوشیده و سنگ در دست در مقابل سلاحهای گرم پاسداران جهل و کور رژیم بایستند. این رژیم کور دل است و نمی داند که دختران قهرمان مرعوب تهدیدها وچشم ترسها و جنایتهایش نمی شوند. این دختران غیور می دانند که اگردستگیر شوند سرنوشتی بهتر ازشیرین علم هولی وترانه موسوی نخواهند داشت. امابا آگاهی تمام به مبارزه ادامه می دهند. همین روزنامه مثل این که افکار این دختران جوان را خوانده است و در این باره می نویسد: گیرم که می زنید، گیرم که می برید، گیرم که می کشید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟رژیم وحشی جمهوری اسلامی فکر می کند باکشتن و بریدن و ناتوان کردن، می تواند بر جنبش مردمی ختمی بگذارد. اما اینان خرفت تر از آنند که بدانند با خون شیرین، فرزاد، علی، فرهاد، مهدی و دیگران جوانه ها آبیاری می شوند و نسل بعد از انقلاب، یعنی شیرینها می رویند. این را دیگر نمی توان هیچ کارش کرد.شاعری هموطن می نویسد: "برای فرزاد کمانگر-دوست داشتنی ترین معلم ایران زمین". بله این شاعر درست گفته است. فرزاد بهترین معلم کردستان و ایران بود و به قول روز نامه بذر او به دریا زد. زیرا او ماهی کوچلوی صمد بهرنگی، از پیشکسوتان خود او بود. فرزاد می خواست به دریا ها برود و جهان دگری را کشف کند و کرد و با مرگ قهرمانانه خود بر این کشف مهر زرین تاریخ را کوبید. او واقعا مسلح بود و سلاح بس برنده ای نه در دست، بلکه در مغز و افکارش داشت و همین خطری جدی بود برای جمهوری اسلامی. لذا او باید می رفت! به همین دلیل ملاهای حاکم بر ایران ابتدائی ترین حقوق یک زندانی در بندرا زیر پایشان گذاشتند و بدون رعایت حتا مراحل قانونی خود ساخته فرزاد و همرزمانش را به چوبه دار بستند. ما تردیدی در آن نداریم که رژیم با این اعمال جنایتکارانه به رفتن خودش سرعت می بخشد.هموطنان خارج نشین، بیائید باهم بسیج کنیم مردمان ملتهای جهان را علیه این نا عدالتیها در ایران. نگذاریم جوانهای مملکت را به دلیل تظاهرات و نارضایتی از کنترولها و محدودیتهای بی رویه دستگیر و زندانی و شکنجه و اعدام کنند. اجاز ندهیم این رژیم وحشی و قرون وسطائی حتا لیبرال ترین نیروهای آگاه را از مملکت و بویژه زنان روشن فکر را فراری دهد. بیائید یک بار برای همیشه با گذشته تاریک خویش وداع گوئیم و آینده روشن و تابناک را ببینیم. رمز پیروزی ما در اتحاد ما و شناسائی حقوق همه انسانها است، نه بیش و نه کم.هایدلبرگ، آلمان فدرال 11. 5. 2010 دکتر گلمراد مرادیg-moradi@t-online.de

از صمد تا کرماشان،از فرزاد تا تبریز، ابراهیم فرشی


آینده‌ را نمی توان پیش بینی کرد، من هم در سال 51 هیچ تصوری از آینده‌ نداشتم. همکلاسی شاگردان صمد بهرنگی بودم،در دبیرستان امیرخیزی تبریز. بچه‌هائی که‌ صمد در ممقان معلمشان بود، به‌ این دبیرستان آمده‌ بودند. در کلاس چهارم ریاضی درس می خواندیم. کلاس ما بازتابی بود از تفکرات سیاسی آن زمان، برخی مذهبی ساده‌ و برخی به‌ مجاهدین خلق تمایل داشتند، شاگردان صمد و دیگران تفکرات چپ داشتند و بسیاری جزو طیف چریک فدائی بودند. دبیران ما تقریبا" همه‌ در طیف ناراضیان حکومت جای داشتند. برخی ملی گرا و از فارسی گفتن دوری می جستند، تا جائیکه‌ تدریس به‌ زبان ترکی انجام می شد. معلم دینی ما یک آخوند حجتیه‌ای بود و ابائی هم نداشت آدرس کتابفروشی حجتیه‌ایهای شهر را به‌ ما بدهد، در آنجا بطور رایگان جزوه‌های حجتیه‌ پخش می شد. در آن سالها بعلت از شیعه‌ برگشتن یکی از آخوندهای شهر بناب و گرویدن بسیاری در این شهر به‌ مذهب سنی، در سطح ایران بحث شیعه‌ و سنی داغ شده‌ بود. مکارم شیرازی در سلسله‌ مقالاتی به‌ فحاشی علیه‌ سنی ها و بخصوص عایشه‌ زن پیامبر می پرداخت و از طرف دیگر کسانی چون ملا ابوبکر شفیعی در رد ادعاهای شیرازی کتابی به‌ نام "عایشه‌ مظهر پاکی" نوشته‌ بود و ملا هادی افخم زاده ‌ نیز در کتابی بنام "عول و تعصب" هر دو طرف را به‌ باد انتقاد گرفته‌ بود. در چنین فضائی من از کردستان به‌ دبیرستان امیر خیزی و آن کلاس آمده‌ بودم.در آن فضا و در آن روزها بیشتر اوقات ما، به‌ بحث و مجادله‌ می گذشت، آنها در جبهه‌ دفاع از علی بودند و من در جبهه‌ دفاع از عمر. در آن مصاف نابرابر من در آن دبیرستان تنها بودم. هرچند بحث های ما فراتراز بحث های دوستانه‌ نمی رفت، اما همه‌ مارا عصبی میکرد. چراکه‌ نه‌ آنها می توانستند علی را مبرا از زشتی ها و پلیدی ها نشان دهند، نه‌ من می توانستم عمر را پاک و منزه‌ جلو دهم. در این بحث ها اطلاعات مذهبی و تسلط من در قرائت قرآن و استفاده‌ از اشعار شاعرانی چون شیخ رضا طالبانی در این رابطه‌، به‌ من کمک می کرد، بیشتر آنها را عصبانی کنم. آن فضای مسموم توسط معلم دینی دامن زده‌ میشد. او بطور مرتب در ساعتهای درس، بسیار نابخردانه‌ به‌ کینه‌ ورزی میان شیعه‌ و سنی دامن میزد. سرانجام یک روز صبر من بسر آمد. در یکی از این روزها برای خاتمه دادن‌ به‌ همه‌ این بحثها از این ضرب المثل فارسی استفاده‌ کردم. "نه‌ قم باشد نه‌ کاشان نعلت بر هر دوتاشان" و اضافه‌ کردم "نه‌ عمر و نه‌ علی نعلت بر هردوتاشان." مرا کت بسته‌ به‌ دفتر دبیرستان پیش ناظم بردند، او جلو همه‌ همکلاسی هایم شروع به‌ زدن من کرد، نمی دانم چقدر طول کشید، اما می دانم تا آنموقع که‌ تمام ترکه‌هایش خورد نشد، دست بردار نبود.آنروز برای من پایان اسلام بود.روز بعد سرکرده‌ راه‌ اندختن همه‌ این بحث ها را برای نهار به‌ منزلم دعوت کردم. در را از پشت قفل کرده‌، در پستوی اطاقم لباس کردی به‌ تن کردم و با چاقویی در دست روبرویش ظاهر شدم. اسم فامیلی اش کاوه‌ای بود.بهش گفتم، یا در همین جا برای همیشه‌ بحث شیعه‌ و سنی را پایان می دهیم و باهم دوست می شویم و یا همینجا سر از تنت جدا میکنم!بعداز آن در این دبیرستان تا آخر سال بحثی در این باره‌ صورت نگرفت، به‌ جای آن هر دو طرف به‌ شناخت همدیگر پرداختیم. آنها مرا کرمانشاهی صدا می کردند و بسیاری از مسائل زندگی خصوصی خود را با من در میان می گذاشتند. شاگردان صمد مرا با بسیاری از اشعار آذری آن روزگار آشنا کردند، علاقه‌ای که‌ امروز هم من نسبت به‌ ادبیات و هنر بسیار غنی آذربایجان دارم از همان ایام شروع شد. این دوستان نازنین که‌ به‌ شکل گیری فکری من کمک کردند، در سالهای بعد به‌ سیاچالهای رژیم پهلوی افتادند و بسیاری دیگر، تا آنجا که‌ اطلاع پیداکردم، در رژیم اسلامی کشته‌ شدند.اینک بعداز گذشت 38 سال فرزاد کمانگر نه‌ تنها مرا با دوستان گذشته‌ام پیوند می دهد، بلکه‌ خود جهان فکری صمد را به‌ روستاهای کامیاران برده‌ و خود چون صمدی دیگر در قرنی دیگر از درون زندان رژیمی دیگر، عشق، مهربانی و عقلانیت را جلا می دهد. اینک سلف دبیر دینی ما که‌ از حجره‌ها به درون‌ کاخ ها خزیده‌اند، ناتوان و زبون و رنگ باخته‌ مغلوب تفکرات انسان دوستانه فرزادها و شیرین ها می شوند، تفکراتی که‌ تخم آنرا صمدها کاشتند.باید ایمان داشت و ایمان آورد، آن تفکرات و آن فرهنگی که‌ 31 سال پیش رنگی داشت و سبب بسیج ملتی می شد و همه‌ ارزشهای انسانی را مورد هجوم قرار داد، دیگررنگی ندارد و محرکی برای مردم نیست. اگر زمانی تنها یک جاودانه‌ علیرضا نابدل وجود داشت، که‌ در مورد مبارزان آن سالهای کردستان، چنین بسراید:بو داغلار اوجا باشاوجا باش داغلارا قانلی چکمه لریول آچا بیلمزبو داغین جیرانی اوزگه اوخجوون اوخونا گلمز . اینک نه‌ تنها به‌ پهنای آذربایجان و کردستان، بلکه‌ فراتراز آن، صمد و نابدل این زمان وجود دارند. اینک آرزوهای آنان و هزاران دیگر در جای جای این سرزمین، در فرزادها و شیرین و فرهادها روان است و آنان به‌ زنده‌گان جان می بخشند و تبلور آنرا امروز در پهنه‌ای به‌ وسعت گیتی در جانهای آرزومند می بینیم. پاس بداریم پیام معلمان صمد بهرنگی و فرزاد کمانگر را، چرا که‌ رهایی و آزادی نزدیک است! ....................پدر زنده‌یاد دکتر جعفر شفیعی یکی از رهبران کومه‌له‌1 - متفکری که‌ کتابهای بسیار در رد جعلیات دینی و مذهبی نوشته‌ است2 - شاعر طنزپرداز کرد که‌ به‌ زبان کردی، فارسی،ترکی و عربی در انتقاد از خرافات و مذاهب اشعار فراوانی دارد.3 - بخشی از شعر کردستان اثر اوختای - زنده‌یاد علیرضا نابدل

ای آتش ِ گداخته! ای کُرد! از کردستان دلم برای فرزاد کمانگر، رضا مقصدی


ديشب شکوهِ عاطفه‌ات را گريستم. / با جانِ شاعرانه‌ترين لحظه‌های تو / تا اوجِ عاشقانه‌ترين واژه، زيستم. // وقتی که در برابرِ فريادِ بامداد / چشم تو از سپيده، سخن گفت / ديدم چه عاشقانه، چه زيبا / خورشيد را به شانه‌ی فردا گذاشتی

زيبايی ِ ترانه ی جاری!اين شعر را برای تو می گويم
ديشب شکوه ِ عاطفه ات را گريستم.با جان ِ شاعرانه ترين لحظه های توتا اوج ِ عاشقانه ترين واژه، زيستم.
وقتی که در برابر ِ فرياد ِ بامدادچشم تو از سپيده، سخن گفتديدم چه عاشقانه، چه زيباخورشيد را به شانه ی فردا گذاشتی.
شادابی ِ شقايق ِ عاشق !اين شعر را برای تو می گويمبا يک مداد ِ تلخ ِ تپندهبا يک مداد ِ درد که می گويد:
از سينه ی صميمی ِ لاهيجانتا گريه ی ستاره ی کردستانتنهايک آهفاصله ست.
ای آتش ِ گداخته ! ای کرد !ميراث دار ِ شعله ور ِ شور ِ سر بلند !
من گيلکمبوی بهار نارنجدر لابلای واژه ی سبزم چکيده است.آنسان که در ترانه ات ، چشم ِ زمانه امزيبا تر از صدای تو شعری نديده است.بگذار از طراوت ِ سبز ينه های چایدر جان ِ بيقرار وُ دلِ ِ چاک چاک مايک شاخه گل به نام تو بگذاريم.بگذار "عشق" را در آخر ِ کلام ِ تو بگذاريم.
کلن ۲۲ ارديبهشت ۸۹Reza.maghsadi@gmx.de

گویا قرار است کردستان پیشمرگ دیگر مناطق ایران باشد


بیانیه سازمان دانش آموختگان ایران درخصوص اعدام زندانیان سیاسی گویا قرار است کردستان عزیز پیشمرگ دیگر مناطق ایران باشد جمعه، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ادوارنیوز: درپی اعدام پنج زندانی سیاسی در زندان اوین طی هفته گذشته، سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) بیانیه ای به شرح زیر صادر کرده است:به نام خدااعدام ناگهانی و در خفای پنج تن از شهروندان و از آن جمله چهار زندانی سیاسی کرد، بار دیگر نشان داد تا زمانی که "حاکمیت قانون" و "احترام به حقوق تک تک اتباع این کشور" جایگاهی در رفتارهای حکومت نداشته باشد، حقوق و حتی جان انسانها بازیچه امیال قدرت طلبان قرار گرفته و بی‌قانونی و کینه توزی حاکمان علیه شهروندان در چنین شرایطی حد و مرزی ندارد. و هشدار آنکه پی آمدهایی این چنین، در صورتی که با سکوت و واهمه‌ی جامعه و اقشار آگاه و آزادی خواه روبه رو گردد، قابل تکرار شدن است.سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) به عنوان نهادی که ارتقای وضعیت "حقوق بشر" در ایران را سیاست اصولی خود دانسته و همه افتخار خود را داشتن هم و غم دفاع از حقوق هموطنانش می داند، ضمن محکومیت قاطع روند ناعادلانه و به دور از قانون اعدامهای اخیر تعدادی از زندانیان سیاسی که افکار عمومی را در سطح وسیعی در اندوه و تاسف فرو برده است، لازم می داند مواردی را به اطلاع ملت شریف ایران برساند:۱ - در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری و با یادآوری خفقانی که حاکمیت سر آن داشت تا در کشور حاکم گرداند و احقاق حق غیرقابل انکار هموطنانمان را به فراموشی سپارد، باید گفت تعجیل و مخفی­کاری بی شرمانه و غیرقانونی به کار رفته در اعدامهای اخیر نشان از آن دارد که تصمیم گیران چنین امر شومی، بیشتر از آن که دغدغه اجرای حکم بیدادگاه های چند دقیقه ای را داشته باشند، نیتی جز نشر بیش از پیش ارعاب را میان ایرانیان نداشته اند. لذا از همه آنانی که بی باک و آگاه، یک سال گذشته را در پی نیل به حداقل های حقوق خود، مبارزه کرده اند و هزینه اش را نیز به اشکال مختلف متحمل گردیده اند، انتظار می رود وقوع اعدامهای اخیر را در چارچوبی خارج از روند کلی مبارزه "قانونگرایان و حق طلبان" با "حامیان حکومت ارعاب و بی قانونی" تصور نکرده و حق حداقلی دیگری را پی گیرند و در این راستا به "حق حیات" دیگر هموطنانشان، با هر گونه عقیده و باور احترام گذاشته و بر آن پای فشارند.۲ - متاسفانه به نظر می رسد افزایش میزان سرکوب، این بار نیز عامدانه از کردستان شروع شده و اعدام 4 تن از زندانیان سیاسی کرد و به دنبال آن فضای فوق امنیتی مناطق کردنشین گواه آن می باشد. گویا قراری نانوشته کردستان عزیز را پیشمرگ دیگر مناطق این آب و خاک کرده است. در این راستا، سازمان ادوار تحکیم وحدت با تاکید بر حق مسلم کردها و دیگر اقوام ایرانی در برخورداری از حقوق شهروندی یکسان با دیگر ایرانیان، بر رفع تبعیض‌های غیرقابل انکاری که متوجه اقلیت های قومی گردیده اصرار داشته و راه حل مسئله تبعیض قومی و به تبع آن مسئله کرد را برچیدن بساط نظامی گری و امنیتی کردن فضای زندگی در این مناطق می داند. بی شک، اصرار بر میلیتاریزه کردن کردستان گره مسئله کرد را کورتر کرده و فضا را برای احیا و افزایش خشونت فراهم می آورد که در نتیجه آن از یک سو هموطنان کردمان بیش از پیش متضرر گردیده و از سوی دیگر آب آسیاب کسانی که نان از اختلاف اقوام و فرهنگهای مختلف ایرانی بر می گیرند، فزونی می گیرد.۳ - کسانی که ۱۹ اردیبهشت امسال، به ناگاه و بدون برخورداری از کمترین حق قانونی خود بر چوبه دار رفتند، نمونه اخیر قربانیان عدم استقلال دستگاه قضایی کشور و تسلط برخی نهادهای نظامی و امنیتی بر دستگاه قضاء هستند. در پرونده تمامی این افراد نیز گویا به مانند قریب به اتفاق پرونده های سیاسی- امنیتی، نیرویی مافوق دستگاه قضایی، در جایگاه شاکی و قاضی و مجری حکم خود بریده و دوخته است و دریغ از مانعی بر سر راهش. این چنین است که به سلیقه عده ای محدود، از مواردی چون قتلهای زنجیره ای، کوی دانشگاه، سرکوب خونین تجمعات مسالمت آمیز و زندان کهریزک، چشم پوشی شده و در عوض دادگاهی چند دقیقه ای بی آن که حق دفاع به متهم و وکیلش بدهد، حکم به اعدام آموزگاری می دهد که تا آخرین لحظه حیاتش بر بی گناهی خود اصرار ورزید.بنا بر وظیفه، انتظار حداقلی خود را از دستگاه قضایی کشور مبنی بر بی طرف بودن و اجرای بی کم و کاست موارد فراموش شده ی آیین دادرسی چون علنی بودن دادگاه، حق دفاع متهم و نیز غیرقابل قبول بودن اقرارهای تحت فشار و شکنجه، که به تمامی در موازین شرعی اسلامی نیز مورد تاکید قرار گرفته اند، یادآور می شویم.۴ - خود را شریک غم خانواده هایی می دانیم که غم از دست دادن فرزندانشان را تا به آخر عمر زندگی می کنند و این چنین سزا را نه سزاوار مادرانی می دانیم که بهشت را زیر پایشان وعده داده‌اند. حق حیات انسان را چنان والا و بدیهی می دانیم که ستاندن آن را چاره هیچ جرم و اتهامی نمی دانیم و از این رو رواج روزافزون آن را مسبب افزایش سطح خشونت و ناامنی در جامعه می دانیم.لذا سازمان دانش آموختگان ایران، مصرانه خواستار توقف اعمال خشونت علیه زندانیان و استفاده ابزاری و سیاسی از دستگاه قضایی و به ویژه مجازات اعدام خصوصا در مورد زندانیان سیاسی است، باشد که بستری فراهم گردد و به گاهش، حقوقی که ناروا از متهمان ستانده شده، احقاق گردیده و عدالت اجرا گردد.سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)اردیبهشت ماه ۱۳۸۹

تیر خامنه ای در اعدام انسانیت به سنگ خورد


وبلاگ سهرابستان
در 11 شهریور سال 1358 ملاحسنی امام جمعه ارومیه بهمراه پاسداران همراهش روستای کردنشین قارنا را محاصره کرد و ماموستای روستا که قرآن بدست برای جلوگیری از فاجعه ای که در شرف وقوع بود نزد وی آمده بود را اول از همه کشته و سر بُرید و پس از آن 64 نفر اهالی روستای قارنا، از زن و مرد و کودک و جوان و پیر را بطرز فجیعی قتل عام و اجساد آنان را مثله کردند. جنایت بقدری فجیع بود که خلخالی، ماشین اعدام حکومت، در نامه ای به آیت الله خمینی نوشت: «جریانات جان سوز قارنا دل هر انسانی را می‌سوزاند. عمال ملا حسنی شصت و پنج نفر را به طرز فجیع کشته‌اند و اگر امام به این امر جان سوز رسیدگی نفرماید پس کدام مقام رسیدگی کند؟»نه «امام» و نه هیچ مسئولی در نظام جمهوری اسلامی، ارزشی برای 65 انسان بیگناه به خاک و خون کشیده روستای قارنا قائل نشده و هرگز کسی برای این جنایت محاکمه و عقوبت نشد. استدلال این بود که آنها «کرد» و «سُنی» بوده اند و همین برای توجیه کشتار آنها کفایت می کرد. «ملاحسنی قاتل» نیز همچنان نماینده امام در استان آذربایجان غربی و امام جمعه ارومیه باقی ماند.نظیر کشتار قارنا، در ترکن صحرا و بلوچستان و خوزستان و دیگر شهرهای کردستان نیز بارها تکرار شد و در آن زمان، سران حکومت اسلامی با ذکر پسوند «ترکمن» و «بلوچ» و «عرب» و «کرد» و از همه مهمتر «سُنی»، جنایات انجام شده را توجیه نموده و موفق به فریب افکار عمومی می شدند. پاره پاره کردن ملت ابران با انگ های قومیتی و مذهبی، بهترین ابزار سرکوب سازمان یافته بود و حتی بعدها همین روش برای سرکوب «شیعیان آذری» در تبریز نیز مورد استفاده قرار گرفت.وحشت بزرگ خامنه ای و دستگاههای اطلاعاتی حکومتی از سست شدن برچسبهای تفرقه انگیز حکومتی که ملت ایران را به گروههای قومیتی و مذهبی کوچکتر تقسیم می نمود با ظهور جنبش فراگیر دموکراسی خواهی مردم ایران شکل بسیار جدی بخود گرفته و در آستانه سالگرد کودتای خونین 22 خرداد، تبدیل به بزرگترین نگرانی حکومت شد. جمهوری اسلامی در ماتم این است که مردم ایران انگ های حکومتی شیعه و سنی و کرد و ترک و بلوچ و عرب را کنار گذاشته و بار دیگر در یک روح واحد، بنام ملت ایران، دستان یکدیگر را فشرده و شانه به شانه، در برابر استبداد قیام نمایند.ولی فقیه محاسبه کرده بود که با اعدام همزمان 5 ایرانی بیگناه و اطلاق «کرد» به آنها، علاوه بر زهر چشم گرفتن از توده مردم، مردم کردستان خود را در تحمل این رنج تنها یافته و سکوت و بی تفاوتی جنبش سبز را دلیلی محکم برای دور نگاه داشتن خود از این حرکت عظیم ملت ایران خواهند دانست. اما آنچه استبداد حتی تصور آنرا نیز نمی کرد، واکنش یکپارچه ملت ایران بود. مردم نشان دادند که دیگر کمترین ارزشی برای کلیشه های ساختگی و تفرقه انگیز «قومی» و «مذهبی» حکومت قائل نبوده و «روح ایرانی» را زندگی دوباره بخشیده اند.این فقط میرحسین نبود که بغض خود را در قالب پیامی درخشان به ملت ایران منتشر نمود، از کوههای دالاهو گرفته تا فکه و مهران، از آق قلا و داشلی برون گرفته تا تفتان و دلگان، از شادگان و صیدون گرفته تا سبلان و ائل گلی، از سرخس و توس گرفته تا کوه صفه و نیاسر، و همه چشمه ها و رودخانه ها و کوههای ایران، همه و همه در سوگ 5 لاله خونین گریستند و گریستند. اینبار دیگر برای کسی مهم نبود که «قومیت» و «مذهب» اعدامیان چیست، مهم این بود که 5 جوان پاک ایرانی بدست دیو استبداد بر خاک افتاده بودند.خامنه ای که دستور خاموش کردن این 5 ستاره را داده بود تا تفرقه بکارد، فقط خشم و لعنت مردم سراسر ایران نصیبش شد، لعنتی که تا عمق گور نیز وی را خواهد سوزانید.جاودان باد یاد سرخ شقایق های خونین میهن، شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وكیلی، مهدی اسلامیان

رویایی که به کابوس بدل شد: یک جنایت بی دردسر و پُر منفعت

منصور امان
با واکُنش سخت و برق آسای مردُم کردستان و همچنین اعتراض یکپارچه ای که در میان جریانها، احزاب و شخصیتها جُنبش گرفت، مُحاسبات آیت الله خامنه ای و همدستانش که بر پایه قتل تبهکارانه پنج زندانی سیاسی بنا شده بود، یکسره غلط و نابجا از آب درآمد.
ارتکاب این جنایت یک بار بیشتر نشان داد که باند نظامی ولی فقیه نه تنها تصوُر روشنی از شرایط واقعی کشور ندارد بلکه، حتی در دُنیای فانتزی خویش که بر لاف و دروغ و چاه جمکران طاق زده شده نیز در جستجوی راه حل واقعی بقا سردرگُم مانده است.
برای دیدن خط ربط میان اعدامهای روز یکشنبه و اعتراضهای ماه آینده، نیازی به ذره بین وجود ندارد. آقای خامنه ای می تواند مُطمین باشد که پیام حلق آویز کردن جوانان کشور به روشنی به مردُم رسیده است، همانگونه که پیام تجاوُز به زندانیان، چاقو کشی در خیابان و تیراندازی از پُشت بام و پنجره را دریافت نموده و به صورت فرستنده اش تُف کرده اند. ولی فقیه و قصابهایش، آزموده را دوباره و چند باره می آزمایند و نتیجه ای که می گیرند هر بار با شدت بیشتری به عقب کمانه می کند.
به گمان آیت الله و همدستانش انتخاب پنج زندانی سیاسی با پرونده ساخته و پرداخته "تروریستی" برای اعدام، می توانست قتل به مثابه عالی ترین شکل سرکوب را به صورت کم هزینه ای در خدمت زهر چشم گیری از مُخالفان و مُعترضان و پاشیدن بذر وحشت در جامعه توجیه کند. آنها می پنداشتند اتهام "مُحاربه" از یک سو چندان خط قرمزهای "نظام" را پر رنگ ترسیم می کند که جُرات اعتراض را از مُنتقدان جدی حُکومت می گیرد و از سوی دیگر با دامن زدن به بحث روشهای رویارویی با دستگاه حاکم در میان مُخالفان، توان نشان دادن واکُنش را از آنها سلب خواهد کرد.
یک جنایت بی دردسر و پُر منفعت، این می توانست تابلویی باشد که ولی فقیه در برابر خود آویخته بود. او دهانه ی کیسه ی خود را برای ریختن سود بی واسطه این جنایت که در جلوگیری از اعتراضهای بیشتر نقد می شد، باز کرده بود و همزمان، در شوق دریافت منافع باواسطه سرمایه گذاری با خون فرزندان میهن یعنی، ایجاد شکاف و بی اعتمادی در جُنبش اجتماعی، دست بر دست می مالید.
هیچکُدام از این پندارها به واقعیت نگرایید زیرا آقای خامنه ای به همراه مُریدان نظامی – امنیتی اش همچون همیشه در پس تحولات حرکت می کنند. آنها این مُحاسبات را در دستگاه گَذشته، خط و مرزهای تعیین شده از سوی آن و شاهین ترازوی اش جمع و تفریق کرده اند و حال آنکه عینیت امروز از داده های به کُلی مُتفاوتی شکل گرفته است.
خبط ولی فقیه جمهوری اسلامی، خراب شدن دیوار "خودی" و "غیر خودی" بر سر دستگاه سرکوب، بی اعتباری دستگاه قضایی و احکام آن نزد جامعه، همبستگی جُنبش اجتماعی در مُبارزه علیه حُکومت و سر آخر فراز یافتن شیوه های مُبارزه و مُقاومت به اعتصاب فراگیر را در پی داشته است.
بدین طریق خون بازی آیت الله خامنه ای گودال مشروعیت "نظام" را فقط عمیق تر نکرد، او جامعه را به تماشای جا گرفتن حُکومت، پایه های ثبات سیاسی و نهادهای قضایی و امنیتی قُدرت بر کف آن دعوت کرد.

رویایی که به کابوس بدل شد: یک جنایت بی دردسر و پُر منفعت


منصور امان
با واکُنش سخت و برق آسای مردُم کردستان و همچنین اعتراض یکپارچه ای که در میان جریانها، احزاب و شخصیتها جُنبش گرفت، مُحاسبات آیت الله خامنه ای و همدستانش که بر پایه قتل تبهکارانه پنج زندانی سیاسی بنا شده بود، یکسره غلط و نابجا از آب درآمد.
ارتکاب این جنایت یک بار بیشتر نشان داد که باند نظامی ولی فقیه نه تنها تصوُر روشنی از شرایط واقعی کشور ندارد بلکه، حتی در دُنیای فانتزی خویش که بر لاف و دروغ و چاه جمکران طاق زده شده نیز در جستجوی راه حل واقعی بقا سردرگُم مانده است.
برای دیدن خط ربط میان اعدامهای روز یکشنبه و اعتراضهای ماه آینده، نیازی به ذره بین وجود ندارد. آقای خامنه ای می تواند مُطمین باشد که پیام حلق آویز کردن جوانان کشور به روشنی به مردُم رسیده است، همانگونه که پیام تجاوُز به زندانیان، چاقو کشی در خیابان و تیراندازی از پُشت بام و پنجره را دریافت نموده و به صورت فرستنده اش تُف کرده اند. ولی فقیه و قصابهایش، آزموده را دوباره و چند باره می آزمایند و نتیجه ای که می گیرند هر بار با شدت بیشتری به عقب کمانه می کند.
به گمان آیت الله و همدستانش انتخاب پنج زندانی سیاسی با پرونده ساخته و پرداخته "تروریستی" برای اعدام، می توانست قتل به مثابه عالی ترین شکل سرکوب را به صورت کم هزینه ای در خدمت زهر چشم گیری از مُخالفان و مُعترضان و پاشیدن بذر وحشت در جامعه توجیه کند. آنها می پنداشتند اتهام "مُحاربه" از یک سو چندان خط قرمزهای "نظام" را پر رنگ ترسیم می کند که جُرات اعتراض را از مُنتقدان جدی حُکومت می گیرد و از سوی دیگر با دامن زدن به بحث روشهای رویارویی با دستگاه حاکم در میان مُخالفان، توان نشان دادن واکُنش را از آنها سلب خواهد کرد.
یک جنایت بی دردسر و پُر منفعت، این می توانست تابلویی باشد که ولی فقیه در برابر خود آویخته بود. او دهانه ی کیسه ی خود را برای ریختن سود بی واسطه این جنایت که در جلوگیری از اعتراضهای بیشتر نقد می شد، باز کرده بود و همزمان، در شوق دریافت منافع باواسطه سرمایه گذاری با خون فرزندان میهن یعنی، ایجاد شکاف و بی اعتمادی در جُنبش اجتماعی، دست بر دست می مالید.
هیچکُدام از این پندارها به واقعیت نگرایید زیرا آقای خامنه ای به همراه مُریدان نظامی – امنیتی اش همچون همیشه در پس تحولات حرکت می کنند. آنها این مُحاسبات را در دستگاه گَذشته، خط و مرزهای تعیین شده از سوی آن و شاهین ترازوی اش جمع و تفریق کرده اند و حال آنکه عینیت امروز از داده های به کُلی مُتفاوتی شکل گرفته است.
خبط ولی فقیه جمهوری اسلامی، خراب شدن دیوار "خودی" و "غیر خودی" بر سر دستگاه سرکوب، بی اعتباری دستگاه قضایی و احکام آن نزد جامعه، همبستگی جُنبش اجتماعی در مُبارزه علیه حُکومت و سر آخر فراز یافتن شیوه های مُبارزه و مُقاومت به اعتصاب فراگیر را در پی داشته است.
بدین طریق خون بازی آیت الله خامنه ای گودال مشروعیت "نظام" را فقط عمیق تر نکرد، او جامعه را به تماشای جا گرفتن حُکومت، پایه های ثبات سیاسی و نهادهای قضایی و امنیتی قُدرت بر کف آن دعوت کرد.

زندانیان سیاسی در حسینیه زندان نوبتی می خوابند

سایت کلمه: عیسی سحرخیز روزنامه نگار و فعال مدنی به دلیل اعتراض به وضعیت زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ اوین به زندان رجایی شهر تبعید شد.
بر اساس گزارش رسیده به کلمه تبعید سحرخیز به رجایی شهر در حالی صورت می گیرد که با گذشت نزدیک به یازده ماه از بازداشت هنوز دادگاهی برای بررسی اتهامات این فعال مدنی و روزنامه نگار برگزار نشده است
مهدی سحرخیز فرزند وی با تایید خبر تبعید پدرش به زندان رجایی شهر اعلام نمود که ماموران سازمان زندانها آنچنان برای انتقال سحرخیز به زندان رجایی شهر عجله داشتند که حتی اجازه ندادند وی برای همراه آوردن داروهایش به سلول سابقش باز گردد.
این در حالیست که عیسی سحرخیز از بیماری های تنفسی و فشار خون رنج می برد و عدم دسترسی وی به داروهایش موجبات نگرانی خانواده وی را فراهم ساخته است،
فرزند سحرخیز با انتقاد از وضعیت دادگستری تهران فاش ساخت که یکبار نیز وی را پس از اعتراض به معاون دادستان تهران در مورد وضعیت نامناسب زندان و بازداشت غیر قانونی به انفرادی انتقال داده اند و اینبار نیز بعد از مصاحبه با دادستان و نامه به دبیرکل سازمان ملل وی را به همراه جمعی دیگر از زندانیان اصلاح طلب تبعید نموده اند
مهدی سحرخیز با اشاره به اینکه روحیه پدرش در آخرین تماس تلفنی همچنان بالا بوده است افزود: زندانی های تبعیدی از تهران را در زندان رجایی شهر به حسینیه زندان انتقال داده اند و بر اثر کثرت زندانیان حداقلهای امکانات بهداشتی و زیستی برای زندانیان فراهم نیست .
وی اعلام نمود که در روزهای اخیز به علت بالارفتن حجم زندانیان در زندان رجایی شهر فضای زیست برای زندانیانی نظیر مسعود باستانی ، احمد زیدآبادی و عیسی سحر خیز و دیگر زندانیان در حسینه زندان در مساحت بسیار کمی به سر می برند که به همین دلیل ناچارند نوبتی بخوابند.
پسر سحرخیز با علام اینکه پدرش در تماس تلفنی از زندان رجایی شهر بر عدم دریافت داروهایش و عدم همکاری بهداری زندان تاکید کرده افزود :عیسی سحرخیز همچنان با روحیه و مقاوم از اعتقادات خود دفاع می کند.

زلزله حوالی دالکی واقع در مرز استان‌های بوشهر و فارس را لرزاند


زلزله اي به بزرگي 5 و 1 دهم درجه در مقياس امواج دروني زمين (ريشتر) ساعت 23 و 19 دقيقه و55 ثانيه جمعه شب، حوالي دالکي واقع در مرز استان هاي بوشهر و فارس را لرزاند.
به گزارش ايرنا به نقل از مرکز لرزه نگاري کشوري موسسه ژئوفيزيک دانشگاه تهران، شبکه هاي لرزه نگاري وابسته به اين مرکز ديگر مشخصات اين زمين لرزه را 29 درجه و 38 دقيقه عرض شمالي و 51 درجه و 45 دقيقه طول شرقي ثبت کرده اند.

نماینده مجلس: ارسال پارازیت منفی نیست، از توانمندی های رژیم است !


محمد اسماعیل کوثری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، در گفت‌و گو با مجله همشهری جوان از ارسال پارازیت‌ها استقبال کرده و آن را یک توانایی دانست.
پارازیت‌های ارسالی، مجوز ایمنی وزارت بهداشت را ندارند.
حبر آنلاین : چند هفته از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم نگذشته بود که موضوع پارازیت های ماهواره ای بر سر زبان ها افتاد. پارازیت هایی که زیاد بودنشان حتی باعث اعتراض نمایندگان مجلس و سوال آن ها از وزیر بهداشت در این مورد شد و هرچند وزیر بهداشت ضررهای این پارازیت ها را برای سلامت شهروندان قبول نکرد اما به هرحال هنوز اعتراض کارشناسان نسبت به این مسئه وجود دارد. روز گذشته، دبیر انجمن علمی تخصصی باروری و ناباروری ایران در مورد تاثیر امواج گوشی‌های همراه و امواج محیطی بر ناباروری گفته است: در تحقیقاتی مشاهده شده که امواج محیطی و پارازیت‌ها موجب افزایش سقط‌های ناخواسته‌ می‌شود که البته این امر در دست تحقیق است و در همین زمینه نیز وزارت بهداشت تحقیقاتی را آغاز کرده است.
محمدرضا نوروزی افزوده است: متاسفانه ناباروری به عنوان مشکل جدی از طرف دست‌اندرکاران دولت در نظر گرفته نشده و علی‌رغم شیوع و روند رو به افزایش زوج‌های نابارور در هر سال به دلیل عوامل اجتماعی و محیطی اما همچنان حمایتی نمی‌شوند.
پارازیت‌ها عقیم می‌کند و سرطان‌زاست
پیش از این برخی کارشناسان با اشاره به امواج الکترومغناطیس دکل های BTS و پارازیت، افزایش پدیده جهش‌زایی ژنتیکی و ناباروری در شهروندان را محتمل دانسته بودند.
از جمله دکتر محمد رضا رزاقی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با اشاره به افزایش رو به تزاید شمار مبتلایان به ناباروری در کشور، قرار گیری در معرض تابش انواع امواج را از علل ناباروری در جامعه بر شمرد. او گفت: این امواج از امواج ساده رادیویی تا امواج تلفن همراه و پارازیت‌های ماهواره‌ای را شامل می‌شود.
رزاقی گفت با قرارگرفتن دختران و پسران جوان در معرض این امواج، سلول‌های تولید مثلی آنان تحت تاثیر قرار گرفته و سبب از بین رفتن عملکرد جنسی و قدرت باروری آنان می‌شود.
دکتر محققی، رئیس مرکز تحقیقات سرطان در گفت‌وگو با خبرآنلاین در مورد مضرات پارازیت‌های ماهواره‌ای گفته بود: تاثیر این امواج روی کودکان می تواند باعث بروز برخی از انواع سرطان ها شود. در افراد بالغ نیز موضوع در مواردی باعث بروز مخاطرات و بیماری ها در سیستم های عصبی، قلب و عروق و دستگاه گوارش می شود و در مواردی نیز باعث ایجاد سرطان خون در این افراد شده است.
علی گورانی کارشناس و مسوول بهداشت پرتوهای وزارت بهداشت نیز در این زمینه گفته است: اکثر آنتن های تلفن همراه BTS که از سوی اپراتورهای تلفن همراه در کشور نصب شده اند و پارازیت های ارسالی، مجوز ایمنی وزارت بهداشت را ندارند.
حسن اصیلیان، معاون سابق محیط زیست انسانی سازمان محیط زیست نیز خبر می‌دهد: طی تحقیقی که در دانشگاه تربیت مدرس انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم، افراد در معرض تشعشعات دکل های تلفن همراه و پارازیت ها مبتلا به اختلال ناباروری پیشرفته هستند.
پارازیت توانایی است
در حالی که دست کم 8 ماه از بحث جنجال برانگیز ارسال پارازیت ها می گذرد و بارها و بارها متخصصان و مسئولان در مورد مضار آن بر روی بدن انسان، محیط زیست و ... گفته و نوشته شده اند، چندی پیش محمد اسماعیل کوثری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، در گفت و گو با مجله همشهری جوان از ارسال پارازیت ها استقبال کرده و آن را یک توانایی دانست.
این نماینده مجلس می گوید: ماهواره فی نفسه یک وسیله ارتباطی است که اگر در جهت مثبت و برای کسب اطلاعات مفید و به روز مورد بهره برداری قرار گیرد مسلما یکی از امکانات بسیار خوب به حساب می آید؛ اما اگر ارباب شبکه های ماهواره ای بخواهند از این وسیله فقط برای تخریب ملت های دیگر یا ترویج فساد در جوامع استفاده کنند و خوراک هایی به بینندگانشان بدهند که باعث بی هویت شدن جوانان می شود، باید اعتراف کرد که اثرات منفی ماهواره به مراتب بیشتر از اثرات مثبت این فناوری نوین است. کسانی هم که تلاش می کنند از طریق برنامه های ماهواره ای، نوعی جنگ روانی در کشور به راه اندارند با ترویج فساد کنند، باید بدانند با وجود آگاهی و هوشیاری مجلس به نتیجه نخواهند رسید.
او با اشاره به آن که پارازیت توانمدی بزرگی برای کشور است، می افزاید: نباید نسبت به ارسال پارازیت دید منفی داشت. به نظرم پارازیت یک نوع توانمندی است که کشور ما دارد. بعضی کشورهای پیشرفته تماشای برنامه های ماهواره را به طور کامل ممنوع کرده اند. استدلالشان هم این است که مس خواهند از ریشه جلوی فساد را بگیرند. اما پارازیت توانایی ما در این زمینه است. مشکلی نداریم با برنامه های علمی به دردبخور، اما اگر دیگران بخواهند از ماهواره برای ترویج فساد و ناامنی در ایران استفاده کنند، مسلما اجازه این کار را نخواهیم داد و از پارازیت به عنوان یک توانمندی استفاده کنیم. تمام تلاشمان را می کنیم تا خوراک غیر اخلاقی به دست جوانان نرسد.

امور بانوان شهرداری تهران، پیشگام یارانه زاد و ولد!

در این طرح برای هر نوزادی که به دنیا می‌آید، حسابی از طرف شهرداری تهران باز می‌شود و بسته‌‌هایی فرهنگی به عنوان هدیه شهرداری به خانواده آن فرزند هدیه داده می‌شود.
خبر آنلاین : یارانه زاد ولد، تنها برداشت نامتعارف مسوولان شهرداری از خزانه شهر نبود. اواخر سال گذشته که شورای اسلامی شهر تهران، گزارش عملکرد مالی شهرداری را بررسی می‌کرد، نمایندگان مردم پایتخت با هزینه‌هایی مواجه شدند که بسیاری از آنها ربطی به مسئولیت‌های مدیریت شهری ندارد.
اداره کل امور بانوان شهرداری، جایی که تا چند ماه پیش، زهرا مشیر همسر شهردار تهران مسئولیت آن را برعهده داشت، فهرستی از هزینه‌ها را پیش‌روی نمایندگان شورا قرار داد و خواستار افزایش بودجه خود برای اجرای فعالیت‌های مشابه در سال 89 شد. 720 میلیارد تومان برای طرح غنچه‌های شهر، 200 میلیون تومان برای طرح نهضت محبت، 200 میلیون تومان برای برگزاری یک نمایشگاه عکس با عنوان زن در آیینه شهر، 50 میلیون تومان برای جشنواره‌ای کوچک با عنوان سفره سالم که به محلی برای تبلیغ محصولات غذایی تبدیل شد، 50 میلیون تومان برای جشنواره روز ملی دختران و انتخاب دختر نمونه و 100 میلیون تومان برای گردهمایی چند ساعته ای که با نام زنان عاشورایی در مهدیه تهران برگزار شد، از جمله هزینه‌هایی است که همسر شهردار در دوره مدیریتی خود انجام داد.بی‌آن که گزارش شفافی از نحوه هزینه‌کرد آن و دستاوردهایش منتشر شود.
زهرا مشیر ، معصومه آباد عضو شورای شهر تهران را به عنوان مشاور خود برگزید و اختیارات مالی و اداری گسترده‌ای برای وی درنظر گرفت. این در حالی است که در دوره‌های پیشین، اعضای هیأت نظارت بر انتخابات شوراها، با دقت عمل مانع تبدیل اعضای شورای شهر به ابواب جمعی شهرداری می‌شدند و بدین‌وسیله، نظارت شورای شهر بر عملکرد شهرداری به‌ویژه در بخش مالی، جنبه جدی‌تری داشت.

گزارش تظاهرات اعتراضی بر علیه موج اعدام های اخیر ـ لندن


گزارش دریافتی : روز چهارشنبه دوازدهم می 2010 مصادف با بیست و دوم اردیبهشت 1389 مقابل جاسوس خانه‎ی جمهوری اسلامی ایران جمع کثیری از ایرانیان مقیم لندن از ساعت شش تا هشت عصر تظاهرات اعتراضی برپا کردند.
این تظاهرات با خواست آزادی بی قید و شرط تمام زندانیان سیاسی و در اعتراض به اعدام ناعادلانه‎ی چهار تن از مبارزین خلق کرد به نام‎های فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی ، فرهاد وکیلی ، علی حیدریان ، مهدی اسلامیان و هزاران انسانی که طی سی‎ و یک سال گذشته در بیدادگاه‎های جمهوری فاشیست اسلامی محکوم به مرگ شده و یا در درگیری‎ها و سرکوب‎های خیابانی جان خود را ازدست دادند.
شرکت‎کنندگان در این تظاهرات از سازمان‎ها و احزاب مختلفی گرد هم آمده بودند. آنان در کنار یک‎دیگر خشم و نفرت خود را با شعارهایی که کلیت جمهوری فاشیست اسلامی را نشانه گرفته بود، نشان دادند و هم‎چنین حضور پررنگ‎شان نشان همبستگی با خلق غیور و قهرمان کردستان و به ویژه خانواده‎های عزیزان از دست رفته بود.
شعارها از طرف شرکت کنندگان محکم و کوبنده فریاد می‎شد. این اتحاد که در جمع شرکت‎کنندگان موج میزد مامورین سفارت را به لرزه انداخته بود، به‎طوری که یکی از مامورین سفارت برای نشان دادن و به رخ کشیدن قدرت تو خالی‎اش از در سفارت بیرون می‎آمد و چند لحظه‎ای خود را به مردم نشان می‎‎داد. او قصدش فقط تحریک احساسات مردم مبارز بود و می‎خواست بگوید که از ما نمی‎ترسد، ولی این مامور اگر جرائت داشت بدون حضور نیروهای امنیتی و پلیس ویژه می توانست قدرتش را به نمایش بگذارد. البته بیش از این انتظاری نمی‎توان داشت. او جیره‎خوار رژیمی است که در سی و یک سال گذشته فقط با زور شلاق، شکنجه، زندان، اعدام و سنگسار و دیگر شیوه‎های سرکوب که حتی مردم را در زندگی خصوصی راحت نمی گذارند.
شعارهایی که توسط جمع ما متحدانه سر داده می شد از جمله: «فاشیست برو گم‎شو»،«مزدور برو گم‎شو»، «جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته نابود باید گردد» لرزه بر آنان انداخت و تاثیر به سزایی داشت. او دیگر جرائت تکرار نمایش مسخره اش را نداشت.
در این تظاهرات شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» ، «کارگر زندانی آزاد باید گردد»، «جمهوری اسلامی رژیم ارتجاعی مرگت فرا رسیده»، «مرگ بر حکومت ضد زن»، «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، «دانشجو، کارگر اتحاد اتحاد» بیش از پیش سر داده شد.
تظاهرات این روز تنها صحنه کوچکی از همبستگی و همیت مردم ایران با سایر خلق‎های قهرمان از جمله کرد، ترک، عرب، بلوچ و … می باشد. به‎طوری که این همبستگی باعث شده بود فضای امنیتی سفارت بیش از پیش شدیدتر شود، به‎طوری که حضور و کنترل پلیس در بین و اطراف جمعیت کاملا چشم‎گیر بود.
پری قدمی ـ لندن
2010-05-13
پرواز تا آزادی

انفجار در ميدان منيريه تهران


يک منبع خبري لحطاتي پيش از وقوع يك انفجار مهيب در ميدان منيريه تهران خبر داد.
به گزارش سایت حکومتی رجانيوز، لحظاتي پيش در ميدان منيريه تهران انفجار مهيبي رخ داده است که آتش زياد تمام اين ميدان را فرا گرفته است .
هم اکنون نيروهاي امدادي در محل حادثه حضور دارند.

پیام جناب آقای مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران




به مناسبت اعتصاب عمومی مردم کردستانمردم آزادیخواه کردستان!خانواده‌های سربلند شهدا!با درود و احترام بی پایانبار دگر با همت و همبستگی شما، روزهای افتخارآفرین دیگری در تاریخ مبارزات مشروع و مترقیانه‌ی ملتمان علیه ظلم و جباریت رژیم جمهوری اسلامی ثبت گردید. به دنبال اعدام پنج مبارز سیاسی توسط رژیم جمهوری اسلامی در روز یکشنبه، مورخه‌ی 19 اردیبهشت‌ماه در زندان اوین به نامهای: فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم‌هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان که چهار نفر نخست کرد و نفر پنجم غیرکرد بود،
حرکات اعتراضی مردم با هدف ابراز همدردی با خانواده‌های شهیدان و ملت کرد و ابراز انزجار از رژیم در کردستان عراق، اروپا و آمریکا آغاز شد و امروز پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه با برپایی اعتصاب سراسري در اکثر شهرها و مناطق کردستان به اوج خود رسید. این اعتصاب سراسری پاسخی درخور به اقدامات ضدخلقی رژیم نسبت به ریختن خون جوانان میهن‌دوست و دلسوز ملت‌ ستمدیده‌امان بود. شما با این اقدام دمکراتیک این پیام شفاف را به خانوا‌ده‌های شهدای سرفرازمان، زندانیان سیاسی و یکایک مبارزان راه آزادی ملتمان رساندند که ملت کرد از خوی و سلماس گرفته تا کرمانشاه و ایلام، ملتی یکپارچه است. فرزندان مبارز در هر جایی که باشند، فرزندان یک خانواده‌ بوده و غم از دست‌دادن هر کدام از آنان، غم همه‌ی این ملت است. به همین جهت همه با هم غم شهید‌شدن عزیزانشان را بر دوش کشیده و این غم را به خمیرمایه‌ی پایداری و مصربودن بر خواست‌ها و مطالبات مشروعشان تبدیل می‌نمایند.علاوه بر این، این اعتصاب سراسری مناسب‌ترین پیام به حاکمان جمهوری اسلامی بود که بار دیگر این حقیقت را بفهمند که با شهیدشدن فرزندانمان، لشکرکشی و چشم غره‌رفتن نسبت به ملت کرد و با وجود همه‌ی تهدیدات و توطئه‌هایشان بسیار حقیرتر و زبو‌ن‌تر از آنند که ملت کرد را به زانو درآوردند و تحت لوای خشونت و خفقان بتوانند آنها را ناچار به گردن‌نهادن به سیاست‌های ارتجاعی و شکست‌خورده‌ی خود نمایند.بگذار مردم دنیا نیز بدانند که رژیم جمهوری اسلامی با وجود همه‌ی ادعاها و خودستایی‌‌هایش، در برابر اراده‌ی حق‌طلبانه‌ی ملت کرد و سایر ملیت‌های ایرانی خوار و درمانده است.مردم هوشیار و شجاع کردستان!همبستگی طبقات و اقشار مختلف ایرانی و کردستانی در مورد ابراز همدردی با خانوا‌ده‌ی شهدای عزیزمان و هم گامی‌شان با ملت کرد علیه جمهوری اسلامی، اتحاد و انسجام آنچنانی در میان طرفداران آزادی و مدافعان حقوق بشر از یکسو، و از سوی دیگر علیه زمامداران جمهوری اسلامی، نه تنها در کردستان بلکه در همه‎ی منطقه و جهان را شکل داده است که به قدمت عمر شرم‎آور جمهوری اسلامی بی نظیر بوده است، امری که به خودی خود موفقیتی بزرگ بود.بدون تردید این موفقیت بزرگ نیز بدون این همبستگی و هم‎آویی گسترده میسر نمی‎شد. بنابراین رخصت می‎طلبم از طرف شخص خود و رهبری حزب دمکرات کردستان ایران، سپاس بی پایان و تبریکات خویش را تقدیم تمامی مردم قهرمان کرد در کردستان ایران و خارج از کشور، مبارزان حزب بویژه مبارزان داخل کشور، سازمانهای سیاسی كرد کردستان ایران، ترکیه، سوریه و شخصیت‎های ادبی و سیاسی کردستان عراق نمایم که در جریان اعتصاب پشتیبان خواهران و برادرانشان در کردستان ایران بودند. روشن است گستره‎ی واکنش مردم معترض به رژیم تنها به کردستان محدود نشده، بلکه نیروهای سیاسی اپوزیسیون ایرانی با وجود افکار و دیدگاههای متفاوت به شیوه‎ای متحد در کشورهای اروپایی و آمریکا، در راهپیمایی‎ها و تجمعات برگزارشده بدین مناسبت شرکت فعالی داشته‎اند که شایسته‎ی تکریم و قدرشناسی است.ما امیدواریم تمامی این واکنش‎هایی که همه‎ی حق‎طلبان ایرانی طی چند روز اخیر ابراز داشتند آغازی میمون برای تقویت هرچه بیشتر مبارزه یکپارچه‎ی مردم به ستوه‎آمده‎ی ایران تا سرنگونی یکباره‎ی رژیم استبدادی جمهوری اسلامی و بنیان نهادن حکومتی مبتنی بر مطالبات و اراده‎ی همه‎ی ملتهای ایران باشد.پیروز باد مبارزه برای رهایی ازچنگ دیکتاتوری و ارتجاعمتحدتر باد نیروی بی‌پایان مردم آزادیخواه ایران
حزب دمکرات کردستان ایراندبیرکلمصطفی هجری23/2/1389
به مناسبت اعتصاب عمومی مردم کردستانمردم آزادیخواه کردستان!خانواده‌های سربلند شهدا!با درود و احترام بی پایانبار دگر با همت و همبستگی شما، روزهای افتخارآفرین دیگری در تاریخ مبارزات مشروع و مترقیانه‌ی ملتمان علیه ظلم و جباریت رژیم جمهوری اسلامی ثبت گردید. به دنبال اعدام پنج مبارز سیاسی توسط رژیم جمهوری اسلامی در روز یکشنبه، مورخه‌ی 19 اردیبهشت‌ماه در زندان اوین به نامهای: فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم‌هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان که چهار نفر نخست کرد و نفر پنجم غیرکرد بود،
حرکات اعتراضی مردم با هدف ابراز همدردی با خانواده‌های شهیدان و ملت کرد و ابراز انزجار از رژیم در کردستان عراق، اروپا و آمریکا آغاز شد و امروز پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه با برپایی اعتصاب سراسري در اکثر شهرها و مناطق کردستان به اوج خود رسید. این اعتصاب سراسری پاسخی درخور به اقدامات ضدخلقی رژیم نسبت به ریختن خون جوانان میهن‌دوست و دلسوز ملت‌ ستمدیده‌امان بود. شما با این اقدام دمکراتیک این پیام شفاف را به خانوا‌ده‌های شهدای سرفرازمان، زندانیان سیاسی و یکایک مبارزان راه آزادی ملتمان رساندند که ملت کرد از خوی و سلماس گرفته تا کرمانشاه و ایلام، ملتی یکپارچه است. فرزندان مبارز در هر جایی که باشند، فرزندان یک خانواده‌ بوده و غم از دست‌دادن هر کدام از آنان، غم همه‌ی این ملت است. به همین جهت همه با هم غم شهید‌شدن عزیزانشان را بر دوش کشیده و این غم را به خمیرمایه‌ی پایداری و مصربودن بر خواست‌ها و مطالبات مشروعشان تبدیل می‌نمایند.علاوه بر این، این اعتصاب سراسری مناسب‌ترین پیام به حاکمان جمهوری اسلامی بود که بار دیگر این حقیقت را بفهمند که با شهیدشدن فرزندانمان، لشکرکشی و چشم غره‌رفتن نسبت به ملت کرد و با وجود همه‌ی تهدیدات و توطئه‌هایشان بسیار حقیرتر و زبو‌ن‌تر از آنند که ملت کرد را به زانو درآوردند و تحت لوای خشونت و خفقان بتوانند آنها را ناچار به گردن‌نهادن به سیاست‌های ارتجاعی و شکست‌خورده‌ی خود نمایند.بگذار مردم دنیا نیز بدانند که رژیم جمهوری اسلامی با وجود همه‌ی ادعاها و خودستایی‌‌هایش، در برابر اراده‌ی حق‌طلبانه‌ی ملت کرد و سایر ملیت‌های ایرانی خوار و درمانده است.مردم هوشیار و شجاع کردستان!همبستگی طبقات و اقشار مختلف ایرانی و کردستانی در مورد ابراز همدردی با خانوا‌ده‌ی شهدای عزیزمان و هم گامی‌شان با ملت کرد علیه جمهوری اسلامی، اتحاد و انسجام آنچنانی در میان طرفداران آزادی و مدافعان حقوق بشر از یکسو، و از سوی دیگر علیه زمامداران جمهوری اسلامی، نه تنها در کردستان بلکه در همه‎ی منطقه و جهان را شکل داده است که به قدمت عمر شرم‎آور جمهوری اسلامی بی نظیر بوده است، امری که به خودی خود موفقیتی بزرگ بود.بدون تردید این موفقیت بزرگ نیز بدون این همبستگی و هم‎آویی گسترده میسر نمی‎شد. بنابراین رخصت می‎طلبم از طرف شخص خود و رهبری حزب دمکرات کردستان ایران، سپاس بی پایان و تبریکات خویش را تقدیم تمامی مردم قهرمان کرد در کردستان ایران و خارج از کشور، مبارزان حزب بویژه مبارزان داخل کشور، سازمانهای سیاسی كرد کردستان ایران، ترکیه، سوریه و شخصیت‎های ادبی و سیاسی کردستان عراق نمایم که در جریان اعتصاب پشتیبان خواهران و برادرانشان در کردستان ایران بودند. روشن است گستره‎ی واکنش مردم معترض به رژیم تنها به کردستان محدود نشده، بلکه نیروهای سیاسی اپوزیسیون ایرانی با وجود افکار و دیدگاههای متفاوت به شیوه‎ای متحد در کشورهای اروپایی و آمریکا، در راهپیمایی‎ها و تجمعات برگزارشده بدین مناسبت شرکت فعالی داشته‎اند که شایسته‎ی تکریم و قدرشناسی است.ما امیدواریم تمامی این واکنش‎هایی که همه‎ی حق‎طلبان ایرانی طی چند روز اخیر ابراز داشتند آغازی میمون برای تقویت هرچه بیشتر مبارزه یکپارچه‎ی مردم به ستوه‎آمده‎ی ایران تا سرنگونی یکباره‎ی رژیم استبدادی جمهوری اسلامی و بنیان نهادن حکومتی مبتنی بر مطالبات و اراده‎ی همه‎ی ملتهای ایران باشد.پیروز باد مبارزه برای رهایی ازچنگ دیکتاتوری و ارتجاعمتحدتر باد نیروی بی‌پایان مردم آزادیخواه ایران
حزب دمکرات کردستان ایراندبیرکلمصطفی هجری23/2/138913/5/2010/5/2010

بیانیه کمیته مرکزی کومه له به مناسب اعتصاب پیروزمندانه 23 اردیبهشت

هم میهنان مبارز! مردم آزادخواه کردستان!
امروز پنیج شنبه 23 اریبهشت با اراده و عزم و اتحاد شما به روزی ملی و تاریخی در کردستان تبدیل شد. اعتصاب سراسری و متحدانه کردستان پاسخی شایسته و پرتوان به سرکوب و تداوم اعدام مبارزین سیاسی کردستان بود که با سرعت خیره کننده ای ابعاد گسترده و جهانی یافت.
کمیته مرکزی کومه له ضمن تبریک به همه شما زنان و مردان مبارز از پاسخ متحدانه به فراخوان احزاب سیاسی قدردانی کرده و همصدایی احزاب سیاسی کردستان را می ستاید. اعتصاب سراسری و متحدانه شما و تعطیلی یک پارچه، اتحاد و همبستگی محکم تری را در مبارزات آتی رقم خواهد زد.کومه له زحمتکشان کردستان ضمن تبریک این پیروزی به خلق کرد و همه ی آزادی خواهان، در پیمانی مجدد برای اتحاد و اتخاذ موضع مشترک و همصدایی همه ی احزاب سیاسی و برای مستکحم تر کردن صفوف مبارزاتی در کردستان پیگیرانه تر از قبل به تلاش های خود ادامه دهیم.ضروروی است از همه ی احزاب سیاسی ایرانی که در چنین روزهایی هم علیه اعدام های سیاسی در کردستان و اعدام های اخیر و هم در حمایت از فراخوان برای اعتصاب عمومی به حمایت از خلق کرد برخواسته اند قدردانی نمود. از همه پناهندگان سیاسی و مهاجرین کرد و ایرانی در خارج کشور و حضورشان در اعتراضات خارج کشور در محکوم نمودن اعدام و کشتار جمهوری اسلامی سپاسگزاریم.
لازم است اشاره شود که هدف این بود که ما و دیگر احزاب سیاسی برای مقابله با توطئه های جمهوری اسلامی در به خشونت کشاندن مبارزات مردمی در کردستان با این اعتصاب اعتراضی مدنی و سیاسی و آرام را پیش برده باشیم. بنا به اخبار رسیده رژیم در پی انتقامجویی و اذیت و آزار مردم است. ما مطمئنیم که هرگونه توطئه برای انتقامجویی از خلق کرد با ایستادگی و همبستگی مردمی روبرو خواهد شد.لغو حکم اعدام و آزادی زندانیان سیاسی خواست خلق کرد است که باید اجرا گردد.
پایدار باد اتحاد و همبستگی صفوف خلق کرد
گسترده باد هم کاری و هماهنگی احزاب سیاسی
زنده باد آزادی و دموکراسی
سرنگون باد استبداد و دیکتاتوری
کمیته مرکزی کومه له زحمتکشان کردستان

خانــم نظر شما راجع به ازدواج موقت چیه ؟


امامزاده دیجیتالی


ما را می کشید؟ متحدتر می شویم!

اخبار روز: واکنش جامعه ی ایرانی به اعدام های سیاسی روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت، امیدوارکننده و در خور بوده است. برای نخستین بار در برابر اعدام ها و جنایاتی که سی و یک سال است، در زندان های جمهوری اسلامی ایران در جریان است، نه تنها اعتراضی گسترده و در سطحی ملی شکل گرفت، بلکه این اعتراض از چهارچوبه ی مرزهای ایران نیز فراتر رفت و بسیاری از احزاب و سازمان های چپ و مدافع حقوق بشر را در برگرفت. قلب این اعتراضات در روز پنجشنبه در کردستان به تپش آمد، جایی که به دلایل مختلف همیشه پشتیبان و پناهگاه مبارزه ی آزادی خواهانه در ایران بوده است. اعتصاب عمومی و بی سابقه ای که روز پنجشنبه سراسر کردستان را فرا گرفت، نقطه ی اوج وجدان تکان خورده ی جامعه ی ایران از این اعدام های جنایتکارانه بود. حساسیت بالا و انسانی همه ی احزاب، گروه ها، انجمن ها، شبکه ها و نهادهای دموکراتیک نسبت به این اعدام ها، نشانگر این بود که ایران دیگر نمی خواهد شاهد قربانی شدن بی سر و صدای فرزندان خود در پای چوبه های دار و در میدان های تیر استبداد مذهبی حاکم بر کشور باشد. به بهایی سنگین و در خون عده ای از بهترین فرزندان این آب و خاک، امروز ما شاهد شکفته شدن جوانه های تازه ای از اتحاد و همکاری بین نیروهایی هستیم که در سال های اخیر کمتر تمایلی به حرکات مشترک در برابر استبداد داشته اند. در این یک هفته، دیوارهایی فرو ریخته است، دیوار قطور سوءظن بین کردستان و سایر بخش های ایران، شکاف برداشته است. مردم کردستان، همدردی مردم سراسر ایران را دیده و آن ها را در کنار خود یافته اند. یکی از مهم ترین هدف های رژیم که تشدید این فاصله از طریق این اعدام ها بوده است، به عکس خود تبدیل شده است. در خود کردستان، احزاب کردی بعد از سال ها جدایی، برای رساکردن صدای اعتراض خود در کنار هم قرار گرفتند. چهره ی مهیب و خون ریز دیکتاتوری، نه فقط در کردستان، که در پهنه ی ایران، در همه جا قلب ها را به یک دیگر نزدیک تر و دست ها را در هم فشرده تر کرده است. فعالین سیاسی با افکار و برنامه های مختلف، بار دیگر در کنار هم قرار گرفته اند. فراخوان مشترک ۹ حزب و سازمان سیاسی سراسری و منطقه ای نقطه ی درخشانی در مسیر این نزدیکی ها بوده است. تشکل های دموکراتیک دوباره یکدیگر را یافته اند تا به کمک هم برای متوقف کردن ماشین کشتار و آدم کشی حکومت اسلامی چاره اندیشی کنند. چنین نشانه های همدلی و همکاری را که با خون فرزادها و شیرین ها و دیگر قربانیان استبداد حاکم، آبیاری شده است، باید قدر دانست. در جامعه ی سیاسی ایران، اختلافات فراوان است، اما زمینه های اتحاد نپز بسیار نیرومند است. وجود حکومت خون ریزی که پایان دادن به آن خواست مشترک میلیون ها مردم ایران است، بستر اصلی است که باید در آن حرکت کرد و یکدیگر را یافت. اخبار روز، از اعدام پنج تن از آزادی خواهان ایرانی عمیقا متاسف است، اما ما بسیار خرسندیم که زندگی های پرشوری که بیرحمانه پرپر شد، امروز به مبارزه متحدتر ما عمق و گرمای بیشتری بخشیده است و به اراده ای استوارتر برای مقابله با حکومت استبداد تبدیل شده است. ما همچون گذشته همچنان معتقدیم کلید غلبه ی ایران بر استبداد مذهبی حاکم در اتحاد همه ی نیروهای دموکرات و ترقی خواه و ملی کشور است. ما همچنان امیدواریم همه ی جریان هایی که به هر دلیل خود را از این نزدیکی ها کنار می کشند، با درک ضرورت مبارزه متحد علیه استبداد و متوقف کردن ماشین کشتار آن، به این روند بپیوندند و پرچم ها و نشانه های همه ی گروه های سیاسی که خواهان ازادی کشور خود هستند، در کنار هم به اهتزاز در آیند.

اعتصاب عمومی کردستان، نمونه ی موفق همکاری ست

دویچه وله - کیواندخت قهاری: برای نخستین بار ۹ حزب و سازمان سیاسی کرد و غیرکرد فراخوان مشترکی را منتشر کرده، در آن از "نیروهای آزادیخواه" دعوت به شرکت در گردهمایی‌های گوناگون در سراسر جهان در روز شنبه در اعتراض به اعدام‌های سیاسی در ایران کرده‌اند.اعدام پنج زندانی سیاسی، فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان، در روز یکشنبه (۱۹ اردیبهشت / ۹ مه) با واکنشهای اعتراض‌آمیز گوناگون شهروندان ایرانی در داخل و خارج کشور روبرو شده است. روز پنجشنبه (۲۳ اردیبهشت / ۱۳ مه) مردم چند شهر کردنشین ایران با اعتصاب عمومی خشم خود را نسبت به این اعدامها نشان دادند. ناظران سیاسی از همراهی بی ‌سابقه شهروندان ایرانی، کرد و غیرکرد، در واکنش به "دردی مشترک" سخن گفتند.اینک ۹ حزب و سازمان سیاسی ایرانی به طور مشترک مردم را به شرکت در حرکت‌های اعتراضی روز شنبه (۲۵ اردیبهشت / ۱۵ مه) علیه اعدامهای سیاسی در ایران فراخوانده‌اند. این ۹ حزب و سازمان سیاسی عبارتند از "اتحاد جمهوریخواهان ایران"، "حزب دمکرات کردستان ایران"، "حزب دمکراتیک مردم ایران"، "حزب کومه‌له کردستان ایران"، "جبهه ملی ایران-اروپا"، "سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران"، "سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)"، "شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران" و "شورای هماهنگی جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران".از عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومه‌له کردستان ایران، دعوت به مصاحبه درباره این فراخوان و پیوند میان جنبش دمکراسی‌خواهی در مناطق کردنشین و دیگر مناطق ایران کردیم.دویچه وله: آقای مهتدی، کم سابقه است که چند حزب و سازمان سیاسی با هم فراخوان مشترک برای حرکتی سیاسی بدهند. به نظر شما هم اکنون انگیزه ها برای این اقدام چه بوده است؟عبدالله مهتدی: البته در گذشته‌ی دورتر در ایران همکاری احزاب سابقه داشته و در کردستان بخصوص همکاری و اتحاد عمل احزاب سیاسی امر بدون پیشینه‌ای نیست. بنابراین می‌توانم بگویم که بزرگی فاجعه‌ای که با اعدام این پنج تن اتفاق افتاد و آمادگی خود مردم کردستان برای آنکه واکنشی نشان دهند، به نظر من، مشوق بزرگی بود برای اینکه احزاب و گروههای سیاسی مختلف هم بتوانند به یک هم‌رأیی برسند.به‌هر حال، هم اکنون هم‌رأی شدن این احزاب و سازمانها یا هماهنگ کردن کار آنها باز چیز جدیدی است. آیا این همکاری یکباره پیش آمده یا زمینه‌هایی برای آن وجود داشته است؟عبدالله مهتدی: نه، اتفاقا در این مورد خیلی کار شد. تماس‌های خیلی زیادی با احزاب مختلف گرفته شد و زمینه‌سازی زیادی شد، بدون این که این زمینه‌سازی‌ها الزاماً در همان وهله‌ی اول رسانه‌ای شده باشد. ولی در همان عرض روزهای گذشته خیلی کار شد تا به اینجا رسیدیم. ولی کلا هم این را بگویم که در عرض یکسال گذشته که این جنبش دموکراسی‌‌خواهی در ایران اتفاق افتاد، بیش از پیش مسأله‌ی همکاری و هماهنگی احزاب کرد مطرح شد، برای اینکه کردها هم بتوانند جایگاه شایسته‌ی خودشان را در جنبش دموکراسی‌خواهی از یکطرف، و برای احقاق حقوق خودشان از طرف دیگر، پیدا کنند. بنابراین از ماهها قبل در یکسال گذشته بخصوص ما خیلی روی این مسأله تکیه داشتیم، دیگران هم به همچنین. تلاش‌های زیادی وجود داشت برای این که ما به گفتمان واحدی برای کردها برسیم، تعیین کنیم که سیاست ما چیست، استراتژی ما چیست، ما می‌خواهیم در ایران چه کار کنیم و چگونه اتحاد خودمان را حفظ کنیم و چگونه خواسته‌هایمان را پیش ببریم و سهم خودمان را در جنبش دموکراسی خواهی‌ای ادا کنیم که در ایران جریان دارد.بنابراین گذشته از زمینه‌های تاریخی‌تر و قدیمی‌تر این مسأله، در یکسال گذشته و با شروع جنبش در ایران تلاش‌های زیادی از طرف خیلی‌ها، و از جمله خود حزب کومله کردستان که من نمایندگی‌اش را می‌کنم و شخص من، در این مورد وجود داشت و ما خیلی هم روی لزوم شرکت و حضور سیاسی نیرومند کردها در این مقطع خاص تأکید می‌کردیم. ولی در واقع خود حادثه‌ای که اتفاق افتاد، آخرین عاملی بود که زمینه‌ی این همکاری را فراهم ساخت و همه را متقاعد کرد که الان وقت چنین اتحاد عملی رسیده است.شما بیشتر در مورد زمینه‌های همکاری احزاب کرد صحبت کردید. ولی این فراخوان را احزاب سیاسی دیگر هم امضا کرده‌اند و منظور من کلا همکاری همه این احزاب بود.عبدالله مهتدی: صحیح. در این مورد اتفاقا من بایستی بگویم که این رویداد اعتصاب عمومی که در کردستان خیلی موفقیت‌آمیز پیش رفت، چرخشی در اوضاع ایجاد کرد. منظورم این است که تلاش جمهوری اسلامی این بود که کردها را در گوشه‌ای محصور کند و با "محارب" و "ضدانقلابی" و این نوع عناوین کاری کند که هیچ نوع پشتیبانی‌ای از کردها در ایران بوجود نیاید و هیچ نوع محکومیت این اعدامها به بقیه‌ی ایران تسری پیدا نکند. خوشبختانه این طور نشد.خوشبختانه این بار ما شاهد این بودیم، همان طور که شما اشاره کردید، که خیلی از نیروهای سیاسی، شخصیت‌های سیاسی، رسانه‌های مختلف، سایت‌های مختلف فارسی‌‌زبان، نویسندگان و روشنفکران و غیره، همه یکصدا این اعدامها را محکوم کردند. حتی در داخل خیلی بیشتر از سابق این اتفاق افتاد. در نتیجه تیر جمهوری اسلامی به سنگ خورد، برای اینکه کردها را از بقیه منزوی کند و بتواند به تنهایی آن‌ها را سرکوب کند، و بعد البته خدمت بقیه برسد. به نظر من زمینه‌های بسیار مناسب‌تری در مقیاسه با دوره‌ی گذشته الان بوجود آمده، برای همکاری همه‌ی احزاب و نیروهای سیاسی در ایران. این اعتصاب عمومی موفق در کردستان اتفاقا مشوقی برای این همکاری می‌تواند باشد. به نظر من الان بی‌گمان زمینه‌های بسیار مساعدتری برای این همکاری وجود دارد.یعنی زمینه‌های مساعدی برای اینکه حرکتهای اعتراضی اخیر در کردستان بتواند با مسائل جنبش سراسری پیوند برقرار کند؟عبدالله مهتدی: بله دقیقا. برای این که این کار شود، احتیاج به همکاری خیلی نزدیکتر بین احزاب و نیروهای سیاسی است، حتی آن نیروهایی که در داخل کشور هستند. ما می‌دانیم که اگرچه اجازه‌ی تشکل و احزاب سیاسی در ایران نیست، اما نهادها و گروهها، گرایش‌های سیاسی یا رهبران نمادین الان در جامعه‌ی ایران وجود دارند و به درجات مختلف با جنبش دموکراسی‌خواهی و جنبش سبز در ایران تداعی می‌شوند و مرتبطند. به نظر من بایستی به همکاری بیشتر بین‌این‌ها از یکطرف و کردها از طرف دیگر فکر کرد. این اعتصاب عمومی موفق اتفاقا از هر دو سو زمینه را برای این همکاری آماده‌تر از گذشته کرده است.آیا واقعا چه نتایج عملی‌ای این اقدام مشترک احزاب و سازمانها می‌تواند داشته باشد؟ آیا این سازمانها و احزاب انقدر نیرو و امکانات دارند و انقدر موثر هستند که جمع شدنشان بتواند نمود بیشتری داشته باشد نسبت به موقعی که پراکنده حرکت می‌کردند؟البته! من مطمئنم همین طور است. خب، پس این همه تظاهرات بزرگی که از ۲۳ خرداد به این طرف اتفاق افتاد و در روز عاشورا به اوج خودش رسید، محصول چه بود؟ اگر یک نوع اجماع، یک نوع همصدایی و همکاری وجود نداشت - گفتم، حزب به آن شکل خب متأسفانه در ایران اجازه‌ی فعالیت ندارد - ولی اگر افراد مختلف، شخصیت‌های مختلف یا گرایش‌های سیاسی مختلف هیچ نفوذی روی مردم نداشتند، پس چه طور این چیزها اتفاق افتاد؟من بوجود آمدن یک همکاری بزرگ سیاسی در ایران را ضروری می‌دانم و فکر می‌کنم حتی خشت‌های اولیه‌اش را هم بشود در خارج از کشور گذاشت؛ نه به عنوان بدیلی برای کنار زدن داخل، بلکه به عنوان مکمل حرکت داخل و موازی و همراه با آن. به نظر من چنین چیزی هم مقدور است و هم خیلی موثر می‌شود. اصلا آن چیزی که ما در ایران از آن رنج می‌بریم، فقدان سازمان سیاسی، فقدان رهبری سیاسی کافی، فقدان حرکت متمرکزی است که بتواند تمام جنبش‌های مردمی را سمت و سو دهد دیگر!برداشت‌ها از موضع‌گیری‌های اخیر کسانی که از آنها به عنوان رهبران "جنبش سبز" نام برده می‌شود، در مناطق کردنشین چیست؟ این موضع‌گیری‌ها کافی ارزیابی می‌شود؟عبدالله مهتدی: اگر منظور شما موضع‌گیری‌های اخیر در مورد این اعدامهاست، به عقیده‌ی من این چیزی که گفته شد اگرچه کافی نیست، اما گام خیلی بجا و در مسیری درست بود. غیرممکن است شما این اعدامها را محکوم نکنید و در عین حال بتوانید اعتماد مردم کردستان را جلب کنید.همان طور که گفتم، تلاش جمهوری اسلامی در این سی و یک سال این بوده که با بکارگیری مفاهیم "محارب" و "گروهک ضد انقلابی" و "تجزیه طلب" و این جور چیزها کاری کند و فرهنگی ایجاد کند، که آن را به فرهنگ مسلط هم تبدیل کند، که براساس آن این طور تقریبا در اذهان جا بیفتد، که اعدام کردها عیبی ندارد. آن‌ها فرق می‌کنند، آن‌ها را به هرحال باید سرکوب کرد. این دیوار بزرگ دارد درهم فرومی‌ریزد. برای اینکه این دیوار کاملا فروریزد و برای اینکه احساس مشارکت به مردم کردستان داده شود، باید گامهای خیلی بیشتری هم برداشت. اما در همین حدی که گفته شده است، من این را یک قدم مثبت می‌دانم و مطمئنم که تأثیر خواهد گذاشت.داریم به ۲۲ خرداد و سالگرد وقایع انتخابات نزدیک میشویم. دیگر چه انگیزه‌های مشترکی برای همکاری احزاب وجود دارد؟عبدالله مهتدی: همان طور که گفتید، ما داریم به سالگرد جنبش اعتراضی‌ای که بر سر تقلب انتخاباتی پیش آمد نزدیک می‌شویم. من فکر نمی‌کنم زیاده‌روی باشد اگر بگویم این نمونه‌ی موفق اعتصاب عمومی در کردستان و نمونه‌ی موفق همکاری همه‌ی نیروها و احزاب برای به ثمر نشاندن آن، می‌تواند سرمشقی باشد یا حداقل انگیزه‌و نمونه‌ای باشد برای این که شاید در کل ایران هم ما بتوانیم این کار را بکنیم.قدر مسلم این است که منافع مشترک همه‌ی ما در ایران ایجاب می‌کند که ما در مقابل دیکتاتوری در ایران متحد شویم و بتوانیم باهم همکاری کنیم. باید زمینه‌هایش را فراهم کرد، هرچند وقت خیلی زیادی تا آن مقطع نمانده، ولی به نظر من باید به طور جدی نشست و روی همکاری همگانی صحبت کرد. ما سالهاست داریم از یک جبهه‌ی وسیع دموکراسی‌خواهی در ایران صحبت می‌کنیم. به نظر من وقتش رسیده است که گامهای عملی‌تر و جدی‌تری در این مورد برداریم، همه‌ی ما.

یک فعال سياسی در اصفهان بازداشت شد

گزارشگران حقوق بشر (رهانا): بهمن خدادادی، از فعالان چپ گرای استان اصفهان بازداشت شد
بهمن خدادادی در تاريخ شنبه ۱۸ ارديبهشت به ستاد خبری وزارت اطلاعات اصفهان احضار شد و از آن زمان هيچ اطلاعی از وی در دسترس نيست.
وی در بهمن ماه سال ۸۷ نيز به مدت حدودا دو ماه بازداشت شده بود.
در همين راستا ديگر فعالان چپگرای استان اصفهان نيز احضار شده و مورد تهديد قرار گرفتند.

آرش صابونچی، فعال دانشجویی بازداشت شد

ارش صابونچی از فعالین دانشجویی در اراک توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارش صابونچی از فعالین دانشجویی و از اعضای ستاد مهدی کروبی در اراک توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت شد.
لازم به ذکر است، آرش صابونچی 48 ساعت پیش در روز چهارشنبه در منزل شخصی خود و در اراک بدون هیچ توضیحی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

محاصره منازل اعدام شدگان توسط نیروهای امنیتی رژیم


گزارش دریافتی : نیروهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی، منازل ‌زندانیان سیاسی اعدام شده ‌در 19 اردیبهشت را ‌محاصره‌ کرده،‌ و به ‌آنها هشدار داده‌اند، که‌ حق برگزاری هیچ مراسمی را برای فرزندانشان ندارند.
خبرهای رسیده حاکی از آن است که منازل خانواده های دستگیرشدگان ، در محاصره ی نیروهای امنیتی قرار دارد، مردم و بستگان اعدام شدگان، اجازه ورود به این منازل را نداشته‌ و با ممانعت نیروهای رژیم روبرو می شوند.
بنا به‌ این گزارش، نیروهای امنیتی در ماکو ، با استقرار در تپه‌ای مشرف به منزل شیرین علم هولی و همچنین کوچه‌ی آنها، رفت و آمد ها را کنترل کرده‌ و هر چند ساعت یک بار، اقدام به تفتیش منزل نامبرده‌ میکنند. این نیروها با حمله به خانه شیرین، با اجبار و ضرب و شتم ، زنان عزادار را بیرون کرده و درب خانه را می بندند. همچنین در شهر کامیاران و سنه‌، منازل فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی و علی حیدریان، به ‌محاصره‌ نیروهای امنیتی در آمده ‌است. نیروهای امنیتی رفت و آمدها به ‌این منازل را تحت نظر گرفته‌اند. این در حالیست که ‌با وجود کنترل و فشار نیروهای سرکوبگر رژیم، مردم، گروه گروه به‌ منزل ‌اعدام شدگان رفته ‌و با خانواده و بستگان ‌آنان، ابراز همدردی می نمایند
گزارش ارسالی بینندگان از نوروز

گزارشگران حقوق بشر را فورا به ایران اعزام کنید


با گذشت بیش از چهار روز از اعدام پنج شهروند ایرانی به اتهام "عضویت در گروه های ضد انقلاب" هنوز واکنش های اعتراضی به این اعدام ها ادامه دارد.
در تازه ترین واکنش، جمعی از فعالان سیاسی و حقوق بشر روز جمعه (۲۴ اردیبهشت - ۱۴ مه) با ارسال نامه ای خواستار بازدید فوری گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل از ایران شدند.
امضا کنندگان این نامه از کمیساریای عالی حقوق بشر خواسته اند که با توجه به اعلام آمادگی ایران برای پذیرش گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد "هرچه زودتر" این گزارشگران به ایران اعزام شوند.
در این نامه که به امضای شیرین عبادی، مهرانگیز کار، عبدالعلی بازرگان، عطاالله مهاجرانی، محسن کدیور، حسن یوسفی اشکوری، مسعود بهنود و فرخ نگهدار رسیده است، از گزارشگران کمیساریای عالی حقوق بشر خواسته شده است که "فورا" به مواردی چون "بازداشت های خودسرانه"، "اعدام های فراقانونی" و "شکنجه" در ایران رسیدگی کنند.
روز یکشنبه (۱۹ اردیبهشت) دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد که فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان به اتهام "مشارکت در بمب گذاری در مراکز دولتی و وابستگی به پژاک" در زندان اوین اعدام شدند.
انتشار خبر این اعدام ها در زوزهای گذشته واکنش های بسیاری در داخل و خارج از ایران به همراه داشته است.
'حقوق انسانی و شهروندی باید رعایت شود'
در واکنشی دیگر، شورای فعالان ملی - مذهبی ایران که ریاست آن را عزت الله سحابی بر عهده دارد، با انتشار بیانیه ای از اعدام های سیاسی در ایران اظهار "تأسف شدید" کرده است.
شورای فعالان ملی - مذهبی در این بیانیه "ضمن تصریح بر تفاوت فکری و خط مشی سیاسی" این شورا با پنج اعدامی اخیر، علت محکوم کردن این اقدام را تأکید بر "حقوق انسانی و شهروندی" آنها اعلام کرده است.
فعالان ملی - مذهبی پیش تر هم در جریان اعدام های آذر ۸۸ با صدور بیانیه ای خواستار توقف اعدام های سیاسی شده بودند.
همچنین عزت الله سحابی، رئیس این شورا، در مصاحبه اخیر خود با وبسایت جرس از مقامات ارشد ایران خواسته بود تا محمود احمدی نژاد را برکنار کنند.
آقای سحابی که از منتقدان اصلی رئیس جمهوری ایران محسوب می شود، با انتقاد از سیاست های اقتصادی و بین المللی رئیس دولت دهم، او را به تلاش برای "تخریب ایران" متهم کرده و به مقامات جمهوری اسلامی توصیه کرده بود که برای حفظ حاکمیت و جلوگیری از "تضعیف نظام جمهوری اسلامی"محمود احمدی نژاد را برکنار کنند.
'آتش افروزان در بحران می زیند'
همزمان شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد هم با انتشار بیانیه ای در مورد عواقب سیاسی - امنیتی اعدام های روز یکشنبه هشدار داده است.
در این بیانیه که جرس (جنبش راه سبز) روز جمعه ۲۴ اردیبهشت (۱۴ مه) آن را منتشر کرده است، اصلاح طلبان کرد از صدور بیانیه های رهبران جنبش سبز به عنوان نشانه ای از "همگرایی و همدلی عمیق" یاد کرده و سخنان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را دلیلی بر "احساس درد و رنج مشترک همه ایرانیان" دانسته اند.
در بخشی از این بیانیه آمده است: "عده ای آتش افروز و خشونت طلب، رمز ماندگاری خود را وجود بحران و چالش در مناطق مختلف کشور می دانند و از آرامشی که در سالهای اخیر در بخش کردنشین ایران برقرار بوده به شدت ناراضی اند."
اصلاح طلبان کرد در پایان این بیانیه مخالفت خود را با "هر نوع روش و حرکتی که موجب ایجاد فضای خشونت شود" اعلام کرده اند و از مقامات قضایی خواسته اند که از "غیر قانونی و غیرعادلانه و پایمال شدن حقوق شهروندی" جلوگیری کند.
'سرکوب و نفی آزادی'
دیروز (۲۳ اردیبهشت) هم جمعی از استادان و روشنفکران ایرانی خارج از کشور با صدور بیانیه ای اعدام های اخیر در ایران را محکوم کرده بودند.
امضاء کنندگان این بیانیه، اعدام های روز یکشنبه را تلاش مقامات جمهوری اسلامی برای "نفی آزادی" خوانده و آن را بخشی از سیاست دولت ایران برای "سرکوب شدید و مشت آهنین" خوانده اند.
در این بیانیه از دولت های جهان خواسته شده "تأمین و رعایت حقوق بشر" را به عنوان "پیش شرط مراودات" سیاسی خود با دولت ایران قرار دهند.
در پایان این بیانیه، امضا کنندگان ضمن محکوم کردن مجازات اعدام، تأکید کرده اند که خواستار حل مشکلات کنونی ایران با "پرهیز از خشونت از جانب هر دو طرف" هستند.
در میان امضاء کنندگان این بیانیه نام افرادی همچون رامین جهانبگلو، مهرانگیز کار، سعید رهنما، نیکی کدی، محمود کریمی حکاک، منصور معدل، مهرزاد بروجردی و تورج دریایی به چشم می خورد.
http://parsdailynews.com/64727.htm
بی بی سی

صدها تن از استادان ایرانی در آمریکا و اروپا اعدام های اخیر را محکوم کردند

صدها تن از استادان و روشنفکران ایرانی در آمریکا و اروپا با محکوم کردن اعدام پنج زندانی سیاسی در زندان اوین، از سازمان ملل خواسته اند تا به هر شيوه لازم، حاکمان ايران را مسئول و مقصر بشناسند. آنها همچنین طوماری را برای جمع آوری امضاء در این زمینه در اینترنت انتشار داده اند. در این طومار از دولت های جهان خواسته می شود تا تأمين و رعايت حقوق بشر و کرامت انسانی را پيش شرط ضروری هر گونه مراوده با جمهوری اسلامی ايران قرار دهند.
به گزارش رادیو فردا ، صد ها تن از اساتيد و روشنفکران در آمريکا و اروپا در بيانيه ای با محکوم کردن اعدام های اخير در ايران از سازمان های بين المللی و سازمان ملل متحد خواسته اند جمهوری اسلامی را در اعدام‌های دسته‌جمعی مخالفان سياسی مسئول و مقصر بشناسد.
روز يکشنبه قوه قضاييه ايران اعلام کرد فرزاد کمانگر، شيرين علم‌هويی، علی حيدريان، فرهاد وکيلی و مهدی اسلاميان، به اتهام آنچه که عضويت در گروه های «ضد انقلاب» خوانده شده، در زندان اوين اعدام شده اند.
این استادان دانشگاه و روشنفکران در بیانیه خود نوشته اند:« از دولت‌های جهان مصرانه می‌خواهيم تا تامين و رعايت حقوق بشر و کرامت انسانی را پيش‌شرط ضروری هر گونه مراوده با جمهوری اسلامی ايران قرار دهند».
نيکی کدی، دانشگاه کالیفرنیا، مهرزاد بروجردی، دانشگاه سیراکیوز، سهراب بهداد، دانشگاه دنیسون اوهایو، منصور معدل، دانشگاه میشیگان، فرهاد نعمانی، دانشگاه آمریکایی در پاریس، ميثاق پارسا، دانشگاه دراتموث،نیره توحیدی، دانشگاه دولتی کالیفرنیا، عباس میلانی، دانشگاه استانفورد، اکبر مهدی، مجتبی مهدوی، حسین کمالی، الهیار کنگرلو، حسين ضيايی، دانشگاه کالیفرنیا، و محمود کريمی حکاک، سییناکالج نیویورک، از جمله امضا کنندگان اين بيانيه هستند.
در اين بيانيه تصريح شده است:« کارنامه اين رژيم را در نقض حقوق بشر و قساوت در رفتار با نيروهای سياسی معارض را به صراحت محکوم می‌کنيم. اعتقاد راسخ خويش را به رعايت ضوابط حقوقی از مجاری مستقل در حق همه متهمان اعلام می‌داريم و بر لغو مجازات اعدام تاکيد می‌نماييم. به قوت باور داريم که شرکت لازم حل مشکلات کنونی در ايران، پرهيز از خشونت از همه طرف است».
سازمان های مدافع حقوق بشر و به همراه رهبران مخالفان در ايران اعدام اين پنج نفر را محکوم کرده اند.
ميرحسين موسوی، از رهبران مخالفان دولت در ايران، با «ناعادلانه» خواندن این اعدام ها، تصریح کرده است که «توضیحات» روشنی درباره اتهامات این افراد ارائه نشده است.
میرحسین موسوی گفته است: «اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر از شهروندان کشور بدون آنکه توضيحات روشن کننده‌ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبيه روند ناعادلانه‌ای است که در طول ماه های اخير منجر به صدور احکام شگفت‌آور برای عده زيادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزيز کشور ما شده است.»
مهدی کروبی نيز گفته است: «اعدام اين افراد در شرايطی صورت گرفته است که هيچکس از چند و چون پرونده آنها با خبر نيست و جرم آنها به دليل علنی نبودن دادگاه و عدم رعايت آيين دادرسی و قانون، برای هيچکس محرز نشده است».
سازمان عفو بين الملل روز سه شنبه در بيانيه ای اعلام کرد که اعدام شدگان نه تنها از محاکمه منصفانه ای برخوردار نبوده اند که شکنجه هم شده بودند.
در اين بيانيه آمده است: «اين سازمان، اعدام هايی که بدون هيچگونه اعلام قبلی انجام شد را محکوم می کند. به رغم اتهام سنگينی که به متهمان زده شده بود، هيچ يک از محاکمه منصفانه ای برخوردار نشدند ضمن اين که از سه تن از آنها، با شکنجه و با زور اعتراف گرفته شده بود.»