۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

رویایی که به کابوس بدل شد: یک جنایت بی دردسر و پُر منفعت

منصور امان
با واکُنش سخت و برق آسای مردُم کردستان و همچنین اعتراض یکپارچه ای که در میان جریانها، احزاب و شخصیتها جُنبش گرفت، مُحاسبات آیت الله خامنه ای و همدستانش که بر پایه قتل تبهکارانه پنج زندانی سیاسی بنا شده بود، یکسره غلط و نابجا از آب درآمد.
ارتکاب این جنایت یک بار بیشتر نشان داد که باند نظامی ولی فقیه نه تنها تصوُر روشنی از شرایط واقعی کشور ندارد بلکه، حتی در دُنیای فانتزی خویش که بر لاف و دروغ و چاه جمکران طاق زده شده نیز در جستجوی راه حل واقعی بقا سردرگُم مانده است.
برای دیدن خط ربط میان اعدامهای روز یکشنبه و اعتراضهای ماه آینده، نیازی به ذره بین وجود ندارد. آقای خامنه ای می تواند مُطمین باشد که پیام حلق آویز کردن جوانان کشور به روشنی به مردُم رسیده است، همانگونه که پیام تجاوُز به زندانیان، چاقو کشی در خیابان و تیراندازی از پُشت بام و پنجره را دریافت نموده و به صورت فرستنده اش تُف کرده اند. ولی فقیه و قصابهایش، آزموده را دوباره و چند باره می آزمایند و نتیجه ای که می گیرند هر بار با شدت بیشتری به عقب کمانه می کند.
به گمان آیت الله و همدستانش انتخاب پنج زندانی سیاسی با پرونده ساخته و پرداخته "تروریستی" برای اعدام، می توانست قتل به مثابه عالی ترین شکل سرکوب را به صورت کم هزینه ای در خدمت زهر چشم گیری از مُخالفان و مُعترضان و پاشیدن بذر وحشت در جامعه توجیه کند. آنها می پنداشتند اتهام "مُحاربه" از یک سو چندان خط قرمزهای "نظام" را پر رنگ ترسیم می کند که جُرات اعتراض را از مُنتقدان جدی حُکومت می گیرد و از سوی دیگر با دامن زدن به بحث روشهای رویارویی با دستگاه حاکم در میان مُخالفان، توان نشان دادن واکُنش را از آنها سلب خواهد کرد.
یک جنایت بی دردسر و پُر منفعت، این می توانست تابلویی باشد که ولی فقیه در برابر خود آویخته بود. او دهانه ی کیسه ی خود را برای ریختن سود بی واسطه این جنایت که در جلوگیری از اعتراضهای بیشتر نقد می شد، باز کرده بود و همزمان، در شوق دریافت منافع باواسطه سرمایه گذاری با خون فرزندان میهن یعنی، ایجاد شکاف و بی اعتمادی در جُنبش اجتماعی، دست بر دست می مالید.
هیچکُدام از این پندارها به واقعیت نگرایید زیرا آقای خامنه ای به همراه مُریدان نظامی – امنیتی اش همچون همیشه در پس تحولات حرکت می کنند. آنها این مُحاسبات را در دستگاه گَذشته، خط و مرزهای تعیین شده از سوی آن و شاهین ترازوی اش جمع و تفریق کرده اند و حال آنکه عینیت امروز از داده های به کُلی مُتفاوتی شکل گرفته است.
خبط ولی فقیه جمهوری اسلامی، خراب شدن دیوار "خودی" و "غیر خودی" بر سر دستگاه سرکوب، بی اعتباری دستگاه قضایی و احکام آن نزد جامعه، همبستگی جُنبش اجتماعی در مُبارزه علیه حُکومت و سر آخر فراز یافتن شیوه های مُبارزه و مُقاومت به اعتصاب فراگیر را در پی داشته است.
بدین طریق خون بازی آیت الله خامنه ای گودال مشروعیت "نظام" را فقط عمیق تر نکرد، او جامعه را به تماشای جا گرفتن حُکومت، پایه های ثبات سیاسی و نهادهای قضایی و امنیتی قُدرت بر کف آن دعوت کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر